اعتصاب غذا؟ راهش آیا این است؟

اعتصاب غذا یکی از خشن ترین راه‌های برخورد یک فرد با جسم خود است. حتی شاید خشن‌تر از خود کشی، زیرا که اگر خودکشی به نابودی جسم می‌انجامد محروم کردن بدن از ورود مواد انرژی‌زا به آن باعث مرگ تدریجی و همراه با زجر مداوم می‌شود.آنان که پای‌مرد بوده‌اند در سخنشان و بی‌که لب به غذا بزنند، صبورانه در کنجی نشسته‌اند و بی‌تابی معده‌شان را به نظاره نشسته‌اند امروز می‌توانند تایید کنند حرف بالا را. همین اکبر گنجی عزیز ما خود نمونه‌ای موجود. به یاد دارید جسم نحیفش را؟...

اما آنچه در بند بالا به آن اشاره شد را نباید به معنای نفی مطلق اعتصاب غذا از سوی صاحب این قلم بگیرید. گاهی انسان، صاحب بدن، به شرایطی می‌رسد، به وضع ویژه‌ای دچار می‌شود که حفظ سلامتی بدن از طریق خوردن غذا موضوعی خنده دار می‌شود زیرا عوامل بیرونی‌ای هستند که کمر به نابودی‌ی بدن بسته‌اند. در‌ آن شرایط خشونتی که فرد به جسم خود روا می‌دارد نوعی تاکتیک است برای دفع خشونتی جان‌فرساتر. این گونه اعتصاب غذایی عقلانی‌ است و هم‌دردی برانگیز و البته انگیزه‌ای هم که پشت آن پنهان است باعث می‌شود که این خشونت برای فرد حالتی خودآزارانه نداشته باشد و حتی درآن وانفسای تکرار، نوعی سرگرمی برای فرد بسازد، اما...

اما متاسفانه دیده می‌شود که برخورد عده‌ای با این پدیده، که مطلقن نازیبا است، بسیار رمانتیک است! نمی‌خواهم حرکت گنجی و کسانی که به دعوت لبیک می‌گویند را تقبیح کنم، نه... اتفاقن معتقدم باید تقدیر کرد ازاین همه وظیفه‌شناس و فداکار، اما من دو سه تا مسئله با این دوستان دارم که اگر بتوانند قانعم کنند شاید حتی خودم هم به صفشان بپیوندم:

۱. در استراتژی‌ی مبارزاتی شما اعتصاب غذا چندمین روش برای حمله به قلعه‌ی حریف است؟ تا آنجا که دیده‌های من گواهند اعتصاب غذا یکی از آخرین مراحل مبارزه است، آن هم در شرایطی که باقی راه‌ها به بن‌بسته شده‌اند و همانگونه که اشاره شد انسان در شرایط ویژه‌ای قرار گرفته که غیر قابل تحمل است، جوری غیر قابل تحمل که جمله‌ی "چرا به بدنت صدمه می‌زنی" خنده دار به نظر برسد. می‌پرسم کدام راه را اتحان کردید و به بن‌بست رسیدید که حالا حس می‌کنید تنها راه اعتصاب غذا است؟ می‌پرسم که آیا تاکتیک مبارزه‌ی شما فقط در اعتصاب غذا خلاصه می‌شود؟ می‌پرسم که آیا از سرمایه خرج کردن و "خود" را که ثمره‌ وجودش می‌تواند بسیار بیشتر از ثمره‌ی عدمش باشد به ورطه‌ی فنا فرستادن خیلی لذت بخش است آیا؟

۲. قصد شما از اعتصاب غذا کمک به جهان‌بگلو و اصانلو و دیگر زندانیان سیاسی است، درست است؟ می‌خواهم بپرسم آیا اعتصاب غذای شما می‌تواند تاثیری در وضع آنها داشته باشد؟ خودم جواب خودم را می‌دهم: بله تاثیر دارد، فراوان هم دارد. اولین تاثیرش فشار مضاعفی‌است که بی‌دادگستری بر‌ آنان وارد خواهد کرد تا حرکت شما باعث روحیه گرفتن آنان در زندان نشود. دومین تاثیرش به روزی برمی‌گردد که شما خدای ناکرده سرخورده از بی‌نتیجه‌گی‌ی حرکت لب به خوردن غذا بگشایید. فکر نمی‌کنید درآن حالت چیزی در زندان آوار خواهد شد. چیزی بر سر کسانی. قهقهه‌ی بی‌دادگر بر سر دوستان زندانی ما...

۳.هر شروعی پایانی دارد.نه؟ پایان اعتصاب شما کی است. انسانی که در شرایط ویژه قرار دارد این توان را دارد که تا حد مرگ مقاومت کند و خشونت بورزد به بدنش. اما آیا تصور می‌کنید آن جمعیت عظیمی که در تصور شما تن به اعتصاب غذا می‌دهند احساس در شرایط ویژه بودن را دارند که راضی شوند به مرگ، تا مثلن جهان‌بگلو آزاد شود؟ اگر جوابتان آری است بگویم که جوابتان مطلقن من را قانع نکرد.

۴. تجربه‌ی تلخ من در جنبش دانشجویی نحوه‌ی اجرا و نتیجه‌ی حاصله از این‌گونه حرکات را به طور واضحی نمایان می‌سازد برایم... این آخری یک خواهش است. هرکاری می‌خواهید بکنید، بکنید اما درست، لطفن... فردی که مثلن اعتصاب غذا کرده اما بعد از گذشت پنج روز از شروع اعتصابش از آهو چابک‌تر می‌دود به کاریکاتوری زشت شبیه است.دوستان تحکیمی‌ام احتمالن منظور این بند آخری را خوب می‌فهمند.