کودک لجوج و غداره بند مست و پست!
هنوز هم در بهت ماجرای لبنانم. دوستان عزیزی که گاهن نظری به مطالب این صفحه میاندازند احتمالن این پست را خواندهاند. این نظر من دربارهی گندیاست که در ارضی بلاکشیده، دو گروه لجباز دارند بالا میآورند...اما، از فاجعهای که در لبنان در حال وقوع است جز رذالتی نهادینه شده در وجود رهبران تلالحبیب نمیتوانم نتیجهای بگیرم. من اساسن آدمی نیستم که به امید آنچه که درآینده رخ خواهد داد گند بزنم به امروزم. به همین خاطر هم راه را در برخورد عملگرایانه با بیدادگر میدانم "این جمله همیشه صادق نیست، فعلن دربارهی غائلهی فلسطین حرف میزنم فقط".
اما بسیار دردناک باید باشد برای دوستان صلح طلبی که یهودیند و در اسرائیل زندگی میکنند اینگونه حرف زدن من. چرا دولت اسرائیل باید بیدادگر باشد؟ اگر یهودیان در طول تاریخ تجربههای ناخوشایندی در برخورد با ساکنان ارض موعود داشتهاند به گونهای میتوانند آن را توجیه کنند، با این حقیقت که این گونه برخوردها خاص این ملت نبودهاند و معمول بودهاند. اما برخورد با عرض معذرت وحشیانهی دولت اسرائیل که چه بخواهیم و چه نخواهیم رهبر ملت بهود است امروز نه معمول است و نه قابل توجیه. اگر ما از صلح در فلسطین میگوییم تنها با این فرض است که کودکی که البته چموش و لجباز است و رفیق ناباب هم دارد به حمدالله! در معرض تجاوز قداره کشی مست است که از قضا پشتش به عنایت صاحب باغ، گرم است. شرمندهام، اما اگر صلحطلبی در سرزمین اسرائیل موجود باشد "که اتفاقن چندتاییشان را میشناسم!" باید شرمنده باشد از دیدی که یک آدم نسبت به دولت مطبوع او دارد. همانگونه که من شرمندهام از دیدی که جهانیان نسبت به دولت مطبوع من دارند. حس میکنم وظیفهی صلحطلبان اسرائیلی است که مقاومت کنند در برابر گردنکشی احمقانهی دولت المرت و البته یک واکنش کوچک درونی از هزاران واکنش بزرگ بیرونی موثرتر است. دیدن آنچه که در لبنان در حال رخدادن است من را به یاد فیلم گودزیلا انداخت. اسرائیل برخوردی گودزیلاگونه با انسانهای بیپناه دارد و این باعث میشود که عقم بگیرد از این حکومت کریه.
در این مورد:
+دوستی که پدر و برادرش در لبنان هستند از دلشوره هایش می نویسد
++ کرخت و بی عار مشو و لینک های خوابگرد درباره ی این غائله