چادر ملی؛ گیپوردار
"در نامههای ایرانیی مونتسکیو، حجاب زنان نمادی است از سرکوب مردم توسط سلسله مراتب جامعهی سنتی"
برگرفته از تجربهی مدرنیته؛ مارشال برمن
دوسال وقت و انرژی صرف میشود، هزینه سر به میلیارد میگذارد تا مد ملی تبیین شود؛ و تبیین میشود: چادرملی؛ گیپوردار!
حاکمان امروز ایران از سنتیترین بخش جامعهی ایرانی برخاستهاند. کودکی حاکمان امروز ایران در خانههایی گذشته که تجسم کامل "پوشش"اند. "اهل حرم" در این خانهها حتی در حریم خود پوشیده ظاهر میشوند. پوشیده در هالهای از سنت و حرمت و شک.
حاکمان امروز ایران از زمانی که توانستند میخ خود را در بدن این کهن بوم و بر فرو کنند جهدشان را بر سر تبدیل ایران به یک حرمسرایی بزرگ گذاشتند. جامعهای که حوزهی عمومی نداشته باشد. حیاط خلوت حضرت مرد! و البته زور و هژمونی در زمانهایی به کمک آنان آمد و شد آنچه که میدانیم. اما حاکمان امروز ایران هیچوقت در ترویج ایدهآلشان موفق عمل نکردهاند. هرگاه که بند لیفه سست شد. عورت اسلام تا آنجا که میشد "و البته چندان نمیشد!" خود را نمایاند!
نمایشگاهی که قرار بود چیزی شبیه سالنهای پاریس باشد "نه در محتوی، در شیوهی اجرا" نمونهی برابر اصلی شد از "جمعهبازار"هایی که پس از نماز دشمن شادکن جمعه در اطراف میدان انقلاب برقرار میشود. اینجا هم همچون آنجا سیاهی رنگ غالب بود. فروشنده و خریدار و حتی مانکنهایی که لابد به خاطر عدم اعمال فعل حرام! از فیبر تراشیده شده بودند! همه به رنگ شب! خریداران درست به همان شیوهای که پس نماز جمعه برای صید اکازیون بر سر سفرههای پهن شده در حاشیهی خیابان خم میشوند و جنس را از دست صغریخانم و عمه اختر میقاپند، بر میزهای "سالن" خم شده بودند و چانهشان گرم چانهزنی بود...
و همهی این بند و بساط نتیجهی تلاش مذبوحانهی حاکمیت بود برای ترویج ایدهآلش. تلاشی که حتی نتوانست توجه سیمای فوق انحصاری ایران را جلب کند! هزینهای میلیاردی و دو سال انرژی و وقت کاملن به باد رفته. نگران نباشید، این تلاش هم شکست خورد! دیگر از "مد ملی" کمتر خواهیم شنید!
در نامههای ایرانیی مونتسکیو، حجاب زنان نمادی است از سرکوب مردم توسط سلسله مراتب جامعهی سنتی" برگرفته از تجربهی مدرنیته؛ مارشال برمن
دوسال وقت و انرژی صرف میشود، هزنیه سر به میلیارد میگذارد تا مد ملی تبیین شود؛ و تبیین میشود: چادرملی؛ گیپوردار!
حاکمان امروز ایران از سنتیترین بخش جامعهی ایرانی برخاستهاند. کودکی حاکمان امروز ایران در خانههایی گذشته که تجسم کامل "پوشش"اند. "اهل حرم" در این خانهها حتی در حریم خود پوشیده ظاهر میشوند. پوشیده در هالهای از سنت و حرمت و شک.
حاکمان امروز ایران از زمانی که توانستند میخ خود را در بدن این کهن بوم و بر فرو کنند جهدشان را بر سر تبدیل ایران به یک حرمسرایی بزرگ گذاشتند. جامعهای که حوزهی عمومی نداشته باشد. حیاط خلوت حضرت مرد! و البته زور و هژمونی در زمانهایی به کمک آنان آمد و شد آنچه که میدانیم. اما حاکمان امروز ایران هیچوقت در ترویج ایدهآلشان موفق عمل نکردهاند. هرگاه که بند لیفه سست شد. عورت اسلام تا آنجا که میشد "و البته چندان نمیشد!" خود را نمایاند!
نمایشگاهی که قرار بود چیزی شبیه سالنهای پاریس باشد "نه در محتوی، در شیوهی اجرا" نمونهی برابر اصلی شد از "جمعهبازار"هایی که پس از نماز دشمن شادکن جمعه در اطراف میدان انقلاب برقرار میشود. اینجا هم همچون آنجا سیاهی رنگ غالب بود. فروشنده و خریدار و حتی مانکنهایی که لابد به خاطر عدم اعمال فعل حرام! از فیبر تراشیده شده بودند! همه به رنگ شب! خریداران درست به همان شیوهای که پس نماز جمعه برای صید اکازیون بر سر سفرههای پهن شده در حاشیهی خیابان خم میشوند و جنس را از دست صغریخانم و عمه اختر میقاپند، بر میزهای "سالن" خم شده بودند و چانهشان گرم چانهزنی بود...
و همهی این بند و بساط نتیجهی تلاش مذبوحانهی حاکمیت بود برای ترویج ایدهآلش. تلاشی که حتی نتوانست توجه سیمای فوق انحصاری ایران را جلب کند! هزینهای میلیاردی و دو سال انرژی و وقت کاملن به باد رفته. نگران نباشید، این تلاش هم شکست خورد! دیگر از "مد ملی" کمتر خواهیم شنید!