غوطه خوردن در نثر عین القضات

"اوست که اوست و هر چه هست بدو هست، یا نه همه به خود نیست است و نیستی‌ی غیر او ضروری است چنانکه هستی‌ی او ضروری است"

نجیب مایل‌هروی در باب آثار عین القضات همدانی می‌گوید: آنچه آثار قاضی-خصوصن تمهیدات و مکتوبات و شکوی‌الغریب- را سزاوار ستایش می‌سازد این است که او در این آثار خصوصی‌ترین تجربیات عرفانی‌ی خویش را بازگفته است، حتا تجربه‌هایی که دیگر مشایخ صوفیه آنها را جزو "اسرار" می‌دانسته‌اند

این گونه است که گاه در فرصتی که کنار گذاشته‌ای برای رها‌شدن و غوطه خوردن در نثر عین‌القضات این گونه جملاتی‌ وجودت را مرتعش می‌کنند

مذهب و ملت محبان خدا چیست و کدام است؟ ایشان بر مذهب و ملت خدا باشد و نه بر مذهب و ملت شافعی و ابوحنیفه و غیرهما. چون خدا را بینند لقای خدا دین و مذهب ایشان باشد. چون محمد را بینند لقای محمد ایمان ایشان باشد و چون ابلیس را بینند این مقام دیدن نزد ایشان کفر باشد. معلوم شد که ایمان و مذهب این جماعت از چیست و کفرشان از چیست

"دیدن" و "بیننده" و "نظاره" از کلمات کلیدی‌ی آثار عین القضات است؛آماری نگرفته‌ام و ندیده‌ام از بسامد تکرار کلمه‌ی دیدن و هم‌خانواده‌هایش در آثار قاضی‌ی شهید ولی حضور "دیدن" آنقدر مشهود است در آثار او که نیاز چندانی به آمار نیست برای ردیابی‌ی اهمیت این کلمه و مفهومی که از آن مستفاد می‌شود، در سیر تفکر و تذکر قاضی

دریغاٰ گویی مصطفی را علیه السلام در عشق آیینه چه بود؟ گوش‌دار از حق تعالی بشنو:لقد رای من آتیات ربه الکبری) بوبکرالصدیق پرسید یا رسول‌الله! این آیات کبری چیست؟ فقال: رایت ربی عزوجل لیس بینی و بینه حجابٌ الا حجاب من الیاقوت البیضا فی روضة الخضرا.

"دریغا دانی که چرا این همه پرده‌ها در راه نهاده‌اند؟ از بهر آنکه تا عاشق روز به روز دیده‌ی وی پخته گردد تا طاقت بار کشیدن لقاالله آرد بی حجابی."و از قضا شیخ شهادتش را از همین گونه سخنانی هدیه گرفته

اولین اتهام شیخ در دادگاه تفتیش عقاید بغداد این بود که عقل را عاجز از شناخت نبی می‌داند. و صد البته که قاضی نبی فیلسوفان و اهل ظاهر را نبی نمی‌دانست یا به روایتی محافظه کارانه ایمان آنها به نبی را سطحی می‌دانست. عقل کجا را می‌تواند "ببند"؟

اما آنچه سخن این جوان، این پیر، این کافر به ایمان اهل ظاهر را لرزاننده می‌کند، برای منی که نه در بند ایمان اویم و نه در بند ایمان اهل ظاهر ترس غریبی است که عیان است پشت تک‌تک کلمات قاضی همدان. از چه می‌ترسده قاضی که این گونه آغاز کرده مکتوباتش را:

به حقیقت دان که آنچه که تو فهم کنی از مکتوبات من، به قدر فهم و عقل تو بود و آن را به تحقیق فهم کردن روزگاری دراز می‌باید و سلوکی تمام

از اهل ظاهر می‌ترسیده! و اهل ظاهر تنها آنانی نیستند که او را به زندان بغداد چنان زجری دادند که مجبور شد شکوی الغریب بنویسد اهل ظاهر من نیز هستم؛ و شاید او، و شاید پیر سی و سه ساله‌ی همدانی بیش از آنکه بندی‌ی فهم مغرضان باشد بندی‌ی فهم جاهلانی چون من بوده باشد! منی که هزار سال پس از او تاکید او بر "دیدن" را می‌بینم و می‌گذرم... تو خسرو مملکت خویشی؛ خواهی ببین و نخواهی چشم ببند، اما بدان که تا ندیده باشی نمی‌توانی فهم کردن اسرار قاضی را

×××

عین القضات را به دستور ابوالقاسم درجزینی به سرعت از بغداد به همدان بازپس بردند و شب ششم جمادی‌الاخر سال 525 ه.ق به دار آویختند.

گفته‌اند که چون قاضی به پای چوب دار رسید آن را در آغوش کشید و این آیه را خواند : و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون: و ستمکاران به زودی خواهند دانست به چه مکانی باز خواهند گشت

تمامی قسمتهایی که در "" قرار دارند منقول است از خاصیت آینگی؛ نقدحال و گزاره‌ و گزیده‌ی آثار عین القضات همدانی؛ نجیب مایل هروی؛نشر نی: