غزل کبوتر صلحی که کشته شد با سنگ
شُشُ، شُشُ، شُ شروعِ جَجَ، جَجَ، جَجَ جنگ
صدای دشنهی هابیل، گریهی قابیل
دوباره شعر از اول: سیاه همچون سنگ
و زنگ رینگ صدا کرد: کودک قانا
و شیرِ مادرِ مرده و موشکی خوشرنگ
صدای مرگ گذشت از کنار گوش غزل
صدای شیشه شکسته، دَدَ، دَدَ،دَد دنگ
حضور خلوت انس است دوستان جمعند:
تعفن تن مُرده، و جنگ و سنگ و تفنگ
و خیر، شر شده، شر، خیر، خیر و شر شاعر!
و شعر حرف پلیدی است واسه این دلِ تنگ
بیا غزل نسرائیم، گریه هم نکنیم
غزل کبوتر صلحی که کشته شد با سنگ