تجربهء زمستان

امروز اولین سرمای واقعه ایء سال 85 را تجربه کردم. برف, با شدتی دل پذیر بارید امروز و باد با سرعتی دل پذیر برف ها را زیر و رو کرد امروز و برف هایی که رهایی از بند آسمان برایشان تجربه ی تازه ای بود رسیده و نرسیده به دام باد افتادند امروز و این بار از زمین به آسمان باریدند و در آسمان رقصیدند و وقتی باد نفس کم آورد دوباره به زمین بازگشتند امروز. تجربه ی نابی بود, هم برای برف ها و هم برای من. حالا در این اتاق گرمی که پنجره اش به برف باز می شود و به سرما, این اتاقی که پر شده از صدای "مجسن چاووشی" که انگ عصرهای دل پذیر زمستانی است در کنار یک لیوان شیر گرم, حال و هوای خوبی دارم من و سرمستم از تجربه ی زمستانیء امروز و می خواهم که باز هم شال و کلاه کنم حالا و بروم برف نوردی دوباره, شما نمی آیید؟
زمستون خدا سرده دمش گرم
زمین از غصه یخ کرده دمش گرم
تو قاموس خدا مردونه گی نیست
خدا نامرده نامرده دمش گرم
پ.ن: برف جمال کریمی راد را کشت. پیش از او ولی الله فیض مهدوی و اکبر محمدی هم مرده بودند

برچسب‌ها: