هیهات بر اسیری کز یاد رفته باشد

حس می‌کنم موثرترین کمکی که ما می‌توانیم به زندانیان سیاسی بکنیم این است که نگذاریم یادشان پشت ملال روزمره‌‌گی خاک بگیرد و کم‌کم از ذهن‌ها برود، اگر این اتفاق بیفتد زندانی "این انسان بی‌پناه" بیش ازپیش درمانده می‌شود و آن‌وقت... تصورش هم تلخ است

یک مطلبی خواندم از مجتبا سمیعی‌نژاد و دلم گرفت و آفرین گفتم به او و امثال او که با یاد کردن از زندانیان سیاسی به آنها کمک می‌کنند. خصوصن وقتی خواندم که احمد باطبی در تماس تلفنی‌اش با مجتبا از راوی خانم دلاور ما و تلاشی که کرد بعد از جفای مجددی که در حق احمد شد یاد کرده و گفته که در سیاهی‌ی انفرادی یاد کار راوی تسلایش می‌داده فهمیدم وبلاگ آنقدر هم که فکر می‌کردم بی‌تاثیر در اجتماع نیست، خواندن مطلب مجتبا باری بر دوش من گذاشت و این مطلب تلاشی است که بار را زمین بگذارم، من خودم را مدیون زندانیان سیاسی می‌بینم و این چند خط تلاشی است برای یادآوری‌ی این موضوع که می‌دانم که مدیون شمام، بدهکاریم یادم نرفته

این آخر مطلبی یادی کنم از دو تا زندانی‌ی بی‌پناه که تا حدودی علت زندانی شدنشان ربط داشت به شهر ما وبلاگستان، الهام افروتن و محسن درستکار را می‌گویم، آی بچه‌های بندرعباس آنها هم‌شهری‌های شمان، آنها تنهان، تنها و در دام مانده، و هیهات بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد. لطف کنید و فراموششان نکنید

از این به بعد سعی می‌کنم هر چند وقت یک‌بار درباره‌ی اسیرهای از یاد رفته بنویسم

پ.ن:متاسفانه ایران تحریم شد. بسیار بسیار ناراحتم از این موضوع

برچسب‌ها: