در قلب آدم تارهایی هست...

این پست را تقدیم می کنم به تو. مثل دو پست بعد!

خوب البته ولنتاین دی دیروز بود. یعنی این‌که دیروز بود روز نوشتن در باب عشق. اما خوب به کوری‌ی چشم تمام مشکلاتی که نگذاشتند دیروز بنویسم، سه روز پیاپی درباره‌ی عشق خواهم نوشت. یک پروژه‌ی کوچولو، اسمش را هم گذاشته‌ام " از ولنتاین دی تا سپندارمذ"

اما بعد:

چند وقتی است یک کتابی به نام "فرهنگ گفته‌های طنزآمیز" رفیق گاه و بی‌گاه من است. کتاب را رضی هیرمندی‌ی دوست داشتنی "به اندازه‌ی سیلوراستاین دوستش دارم" ترجمه کرده و نشر فرهنگ معاصر چاپ کرده. این کتاب دوزبانه است، یعنی همراه با ترجمه‌ی گفته‌های طنز‌آمیز متن اصلی‌شان هم در کتاب آمده. من چند گفته‌ی طنز‌آمیز جالب از بخش عشق این کتاب را انتخاب کرده‌ام برای برداشتن گام اول به سوی سپندارمذ. امیدوارم بخندید.

ساموئل جکسون: عشق فرزانه‌گی‌ی ابلهان و دیوانه‌گی‌ی عاقلان است

داگلاس جرولد: عشق مثل سرخک است، هر چه دیرتر به سراغ آدم بیاید بدتر است.

چارلز دیکنز: در قلب آدم تارهایی است...همان بهتر که این تارها به لرزه در نیایند.

لرد دیوار: عشق دریایی است از احساسات که از هرسو به هزینه محدود است.

جان ساکلینگ: عشق به بادی می‌ماند که در دل می‌پیچد: اگر نگاهش داری خودت آزار می‌بینی و اگر رهاش کنی دیگران را آزرده خواهی کرد.

دبلیو.او.مان: بوسیدن شیرین‌ترین شیوه برای اثبات این گفته است که دو مویز بهتر از یک خرماست.

می وست: عشق بر همه چیز چیره می‌شود مگر بی‌پولی و دندان‌درد.

و اما جمله‌ی اصلی:

اچ. ال. منکن: عشق توهمی است که گویا یک زن با زن دیگر فرق دارد.

در نهایت:

شماره‌ی جدید هزارتو با موضوع مستی منتشر شد. موضوع جسورانه‌ای است نه؟ من هم یک مطلب در این شماره دارم: امر مقدس مستی. خوش‌حالم می‌شوم اگر که بخوانیدش.

برچسب‌ها: