حسینِ ایدئولوژی؛ عزاداری به مثابه مبارزه


و آنگاه واقعه ی عاشورا شد قیام حسین ابن علی. دهه ی چهل شمسی بود, روزگار پوشاندن ردای
مبارزه بر پیکر اسلام. اسلام ایدئولوژیِ انقلاب بود و حسین پرچم مبارزه را افراشته بود زیرا که حاکمان وقت اهداف نظام توحیدی "که مهم ترین آنها برپا کردن عدل بر ارض است" را فراموش کرده بودند. این عقیده را شریعتی زیر طاق فیروزه ای ی "حسینیه" ارشاد بیان می کرد. او پیام اصلی عزاداری در محرم را مبارزه می دانست: همه ی شیعیان در هر زمان و هر مکان وظیفه دارند در برابر حاکمان جور بایستند و برای ریشه کنی ی اثرات سوء آنها قیام کنند. این است پیام عاشورا.



در همین زمان جوانانی بودند که "پس از سال ها مطالعه ی گسترده به این نتیجه ی قاطع که عمل تاریخی ی شهادت و مقاومت امام حسین یک پیام انقلابی است" رسیده بودند. "این بخشی از جزوه ی بیان خط مشی ایدئولوژیک "مجاهدین خلق اولیه" است.
برای آنان حسین و قیام او فرصتی بود برای ایجاد فرهنگ مبارزه, آنان علم مبارزه را افضل علوم می دانستند و اسلام را نیز "مبارز" می خواستند.


روشنفکران دین دار ایرانی در دهه ی چهل شمسی عاشورا را جز در قامت یک قیام نمی توانستند ببینند. قیامی متشکل از 72 مبارز "چقدر شبیه است به واقعه ی سیاه کل که در همین زمان رخ داد" قیامی که از طفل شش ماهه تا پیرزن 80 ساله در آن حضور دارند. قیامی که لابد تنها برای تنبه آیندگان صورت گرفته, زیرا که هیچ چشم اندازی برای پیروزی ندارد.
چه زیبا و چه شاعرانه و چه بی معنا است چنین قیامی!

برچسب‌ها: