بيست و هشت سال قبل در چنين روزي؛ 2

"ومن براي دومين‌بار لبخند آيت‌الله خميني را ديدم و اين در هنگامي بود كه در هواپيما اعلام شد ما در آسمان ايران هستيم و هواپيما به زمين نزديك شد و چشم آيت‌الله به خاك ايران افتاد. آيت‌الله خميني در اين لحظات هم حاضر نبود از انديشه‌هاي خود خارج شود. او در جواب خبرنگاري مه علي‌رغم اعلام قبلي خود را به ايشان رسانده بود و پرسيد آيت‌الله چه احساسي دارند؟ گفت: هيچ احساسي ندارم."

اين بخشي از گزارش منصور تاراجي از سفر پاريس_تهران 12 بهمن است كه بيست و هست سال پيش در چنين روزي؛ يعني روز 15 بهمن 57 در روزنامه‌ي اطلاعات منتشر شده.

در همين شماره گزارشي از مصاحبه‌ي بختيار با آسوشيتدپرس هم ارائه شده. همان مصاحبه‌اي كه در آن پيش‌نهاد واتيكان اسلامي "ايجاد حكومت ديني در محدوده‌ي شهر قم" ارائه شد.
بختيار شناخت درستي از خميني نداشت والا اين پيشنهاد را ارائه نمي‌كرد. بختيار، خميني را يك روحاني‌ِ سنتي و محافظه‌كار مي‌شناخت. يك روحاني كه روياي پاپ شدن در سر دارد. در حالي كه خميني بيش از اين‌كه شبيه يك پاپ باشد شبيه مارتين لوتر بود. او هم‌چون لوتر خود را يك مصلح مي‌دانست. هر چند مسيري كه رفت به فساد ختم شد اما او ساده‌زيستي را امري مقدس يا اگر كمي كوتاه بيااييم يكي از لوازم تقرب به تقدس مي‌دانست و اين‌موارد شخصيت او را به لوتر شبيه ساخته بود. لوترواره‌گي‌ي آيت‌الله حتي در خشونتي كه او در امتداد هدفش جايز دانست نيز ديده مي‌شود. يك خشونت انقلابي. خشونتي كه هيچ شباهتي به خشونت‌ دستگاه‌مند پاپ‌ها نداشت.

خميني خود را يك مصلح مي‌دانست و بختيار خيال كنترل او را در سر مي‌پروراند. اين خيال بسيار خام بود و اصولن كسي كه در آن زمانه‌ي گرگ نخست‌وزيري را بپذيرد و هم‌چون بختيار هي حرف بزند و حرف بزند و حرف بزند، اصولن انسان خام‌انديشي بايد باشد.

از ديگر مطالبِ بيست و هشت سال پيشِ اطلاعات مي‌توان به دستگيري‌ء هوشنگ نهاوندي و عبدالمجيد مجيدي به استناد ماده‌ي پنج حكومت نظامي اشاره كرد "اين‌دو در بحبوحه‌ي انقلاب از زندان پادگان جمشيديه فرار كردند و بعدها كتاب خاطرات هر دوشان چاپ شد" تظاهرات گسترده در سراسر كشور "از جمله تظاهرات هفتاد هزار نفري در نهاوند" هم از موضوعاتي است كه روزنامه به آن پرداخته.

شنبه چهارده بهمن زمان شور و صلاح براي تعيين دولت موقت بود. بازرگان بيست و هشت سال پيش در چنين روزي نخست وزير دولت موقت شد. آن دولت مستعجل؛ آن دولت بد فرجام.

برچسب‌ها: