ام اس و ماي بي‌خيال

‌خيلي ساده است. مني كه حالا دارم با انگشتانم بلبل‌زباني مي‌كنم براي شما و شمايي كه با چشم‌هاتان داريد درافشاني‌هاي من را تناول مي فرمائيد شايد خيلي ساده‌تر از آن‌كه به چشم بيايد دچار ام‌اس شويم. ام‌اس منتظر ماست، با آن چشم‌هاي گشادش براي ما نقشه‌ها دارد دوست عزيز!
البته واضح است كه من براي نشان دادن عمق سادگي‌ي ابتلا به ام‌اس مسئله را كاريكاتوروار بزرگ كردم اما در واقعن در مورد بيماري‌اي كه علت آن مشخص نيست چه مي‌توان گفت. بيماري‌ي غم‌انگيزي كه مثل برف آب مي‌كند آدم را؟
ام‌اس بيماري‌ي نادري نيست. بيماري‌ي "خيلي ساده"اي هم نيست اما چرا به چشم نمي‌آيد؟ چرا كمتر ديده شده‌اند آدم‌هايي مثل دوست من اهري؟ و چرا وقتي كه مي‌بينيمشان از كنارشان مي‌گذريم... با سر تكان‌دادني به معناي افسوس... يا حتي شانه بالا زدني بي‌قيد و تكان دادن سر، كه مهم‌ نيست زياد. چي مهم نيست؟ اگر كه خودت دچارش شوي زمين و زمان را به هم مي‌ريزي اما حالا كه به خيال خودت سالمي، مهم نيست؟
حس مي‌كنم به ام‌اس كم پرداخته‌ايم... شايد چون كه واگيردار نيست، شايد چون‌كه مثل ايدز با ناموس ملت سر و كار ندارد!!! شايد خواسته‌ايم كه تعادل رواني‌ي جامعه را به هم نزنيم "كدام تعادل؟!" نديده‌ايم ام‌اس را... چرايش شايد در دلايل بالا و كلي دليل ديگر پنهان شده باشد. نديده‌ايم و ناخواسته در حق مبتلايان به آن نامردمي‌ كرده‌ايم. آنها به تنها نبودن احتياج دارند، حتي شايد بيش از آونكس. آنها اگر كه تنها نباشد آونكس هم ارزان مي شود، آوانكس مجبور مي‌شود كه ارزان شود! باور نداريد... جق داريد... ما عادت نداريم كه كسي را ببينيم، ما عادت داريم كه خودمان را ببينيم، خودمان را و ديگ خودمان را كه بايد براي خودمان بجوشد؛ فقط براي خودمان.
اين‌ها را نوشتم تا به اين‌جا برسم: آهاي آقايون، اين آونكس را چرا انقدر گرون ميفروشيد؟

برچسب‌ها: ,