خسوف کامل ايران يا زرتشت جان بگير بخواب عزيزم
دوباره زمان گذشت. شد سال 1387. ايران در خشکسالي به سر ميبرد. دربارهي دروغ هم که همچنان چه عرض کنم و دشمن پشت دروازههايش بود. در آن سال مردي روبهروي وبلاگش نشسته بود و با خود ميگفت: آيا زرتشت در آن هنگام که دروغ و دشمن و خشکسالي را در کنار هم آورد آيا مردي ريشو و قدکوتاه را در هالهاي از نور تماشا نميکرد؟