کاهن/ پادشاه. تکه‌هايي از شاخه‌ي زرين. 4

آميخته‌گي‌ي وظايف کهانت و اقتدار شاهي براي همه آشناست:
1. در آسياي صغير پايتخت‌هاي مذهبيي بزرگي وجود داشت که هزاران برده در آن خدمت مي‌کردند و کاهنان بر آنها فرمان ‌‌‌‌‌‌مي‌راندند و مانند پاپهاي روم در قرون وسطا قدرت دنيوي و روحاني را يک‌جا داشتند.
2. امپراطوران چين قرباني‌هاي عام انجام مي‌دادند که جزئيات آن در کتاب‌هاي مناسک ثبت شده است.
3. سلطان ماداگاسکار کاهن اعظم قلمرو خود بود. در جشنواره‌ي بزرگ سال نو که گاو نري براي سعادت کشور قرباني مي‌شد سلطان بالاي سر قرباني مي‌ا‌‌يستاد و نيايش ‌مي‌کرد و همراهانش در همان حال حيوان را ذبح‌ ‌مي‌کردند.
4. در کشورهاي ناحيه‌ي گالاس در افريقاي شرقي سلطان هنوز هم "در اواخر قرن 19" بر بالاي کوه مي‌نشيند و کشتار قربانيان انساني را سامان مي‌د‌‌هد.
5. در بين ماتابل‌ها "قومي در جنوب افريقا، در زيمباوبو‌ه‌ي‌ کنوني" سلطان کاهن اعظم است. هر سال در رقص بزرگ و رقص کوچک و همچنين در جشنواره‌ي نوبر که پايان‌دهنده‌ي‌ رقصهاست قرباني مي‌کند.

اما وقتي مي‌گوييم که شاهان کاهن بوده‌ا‌ند هنوز حق مطلب را ادا نکر‌‌‌‌ده‌ايم، در آن ايام الوهيتي که در شاه متجلي بود فقط حرف خالي نبود و از اعتقادي ژرف برمي‌خاست.شاهان از چندين لحاظ، نه فقط به عنوان کاهن يعني واسطه‌ي بين انسان و خدا، بلکه خود به عنوان خدا حرمت داشتند. اغلب از شاهان انتظار مي‌ر‌‌فت که در فصل باران ، باران ببارانند و آفتاب کنند، محصول برويانند و...

پي‌نوشت: سياست ما عين ديانت ماست.
پي نوشت 2: در مطلب قبل پرسش‌هايي مطرح شد. در اين مطلب و مطالبي ديگر سعي دارم با استعانت از کتاب شاخه‌ي زرين به جواب آن پرسشها نزديک شويم.
پي نوشت 3:
:تکه هايي از شاخه‌ي زرين
1
2
3