حکایت شاهی که نمی‌دانست در دارالحکومه‌اش کرور کرور آدم بست نشسته‌اند

ولی کار بزرگ‌تر از آن می‌بود که آنان می‌فهمیدند. مردمی که در راه آزادی طلبی تا به اینجا آمده بودند خاموش گردیدن آنان کار آسانی نبودی. ولی درباریان این را در نمی یافتند و هر زمان به نیرنگ دیگری دست می‌یازیدند. همان روز عین الدوله از صدراعظمی کناره جویی نمود و شاه جای او را به مشیرالدوله سپرد،و برای رفتن به قم عضدالدوله رئیس ایل قاجار و حاجی نظام‌الدوله را برگزید. باز اندیشه آن بود که به همین اندازه بس کنند و خود را به دیگر درخواست‌ها آشنا نگردانند. با اینکه عین‌الدوله رفته بود دربار در نگه‌داشتن خودکامه‌گی پا فشاری نشان می‌داد. پیداست که کناره‌گیری‌ی عین‌الدوله هم جز رویه‌ی کاری نمی‌بود.
ولی مردم دست برنداشتند و به این دو کار بس ننمودند، و چون می‌ترسیدند علما سخن فرستاده‌گان را پذیرفته به تهران بازگردند، به تلگراف به ایشان آگهی دادند و از شادروان بهبهانی پاسخ گرفتند.
چون روزبه‌روز شورش بزرگ‌تر می‌گردید و این زمان شماره‌ی بستی‌یان بیش از چهارده هزار شده بود، دولت انگلیس به میانجی‌گری برخاسته، از راه رسمی، از دولت ایران خواستار گردید که هر چه زودتر به درخواست‌ها پاسخ دهد و شورش را به پایان رساند، و در پارلمان نیز گفتگو در این باره به میان آمد.
می‌توان گفت که تا این هنگام شاه از پیش‌آمدها آگاهی‌ی درست نمی‌داشت. چون در صاحبقرانیه در بیرون شهر می‌نشست و درباریان گردش را گرفته و به کس دیگر راه نمی‌دادند از چگونگی‌ی کشور به یک‌بار نا‌آگاه می‌بود، ولی این زمان که پیش‌آمد را نیک دانست از در هم داستانی در آمد، روز یک‌شنبه سیزدهم مرداد (چهارده جمادی‌آلثانیه) فرمانی را که امروز سردیباچه‌ی قانون‌هاست بیرون داد و ما اینک آن را اینجا می‌آوریم.»
تاریخ مشروطه‌ی ایران. احمد کسروی. بخش یکم. صص: 118و119

ولی کار بزرگتر از آن می‌بود که آنان می‌فهمیدند. این نظر زنده‌یاد احمد کسروی است درباره‌ی شناخت درباریان از جنبش،‌ جنبش مشروطه خواهی. در انتهای توصیف بالا حال روز حضرت سلطان را می‌خوانیم در زمانی که آن هنگامه در گرفت، هنگامه‌ای که بزرگتر از آن می‌بود که آنان می‌فهمیدند: تا این هنگام شاه از این پیش‌آمدها آگاهی‌ی درست نمی‌داشت!
و هم‌او که خود را "شخص همایون ما" می‌نامد، "چه اشکال دارد بگذار بنامد، اگر همایون نبود که فوج فوج آدم "رعایای صدیق" نمی‌شدند و این آقا "خودمان!" همین آقایی که "خداوند ترقی و سعادت ممالک محروسه‌ی ایران را به کف کفایتش" سپرده بود و به قول راوی دقیق تاریخ مشروطه خبر نداشت که چهارده هزار نفر در دارالحکومه‌اش به بست نشسته‌اند! همین عالی‌جناب خسته! در فرمانی که سردیباچه‌ی قانون‌هاست می‌فرمایند: "رای و اراده‌ی همایون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه‌ی اهالی‌ی ایران و تشیید و تایید مبانی‌ی دولت، اصلاحات مقتضیه به‌ مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود و چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شه‌زادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه‌ی تهران تشکیل و تنظیم شود"

در طول تاریخی که به گونه‌ای نمادین دو هزار و پانصد ساله نامیده می‌شود چند بار این لحظه تجربه کرده‌اند مردمان این مملکت، یا بهتر بگویم "رعایای خودمان"؟...ای داد بی‌داد! هر چه به ذهنم فشار می‌آورم نمی‌بینم که در زمانه‌ای جز یک صد ساله‌ی اخیر چهارده هزار نفر "رعیت خودمان" بست نشسته باشند برای گرفتن حق خویش. و چه زیبا...هیچ دقت کرده‌اید که هیچ‌کدام از حرکات توده‌ای‌ی ایرانیان، همان چیزی که جنبش می‌نامیمش "و چقدر مفهوم پیچیده‌ای است این جنبش" هیچ کدام از آن حرکاتی که به قول جورجو آگامباین تنها وقتی به انجام می‌رسند که دموکراسی به پایان رسیده باشد و مدنیت به محاق رفته باشد و مردم تبدیل به "رعایای خودمان" شده باشند، خونین نبوده‌اند؟ چه زیباست این مکانیزم "بست نشستن" و چقدر مسالمت آمیز است. هیچ دقت کرده‌اید که در جنبشی که به مشروطه ختم شد چگونه ملتی که شاهنشاهشان هنوزاهنوز در این خیال باطل بود که "رعایای ما" هستند چقدر رشید شده بودند؟ چقدر با تدبیر، آشنا با آنچه که بعدها پولتیک خوانده شد، هیچ دقت کرده‌اید که بنا به گفته‌ی شادروان کسروی، بست نشینان و علما فریب پولتیک دربار را نخوردند و نشد آنچه که می‌باید نمی‌شد؟
لذت دارد خواندن این متون، لذت دارد خواندن تاریخ بیداری‌ی ایرانیان و باید لذت برد از متن.


متن فرمان مشروطیت:
«جناب اشرف صدراعظم: از آنجا که حضرت باری‌تعالی جل شانه»
« سررشته‌ی ترقی و سعادت ممالک محروسه‌ی ایران را به کف»
« کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه‌ی »
« اهالی‌ی ایران و رعایای صدیق خودمان قرارداده لهذا در این موقع»
«که رآی و اراده‌ی همایون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و»
«امنیت قاطبه‌ی اهالی‌ی ایران و تشیید و تایید مبانی‌ی دولت،»
«اصلاحات مقتضیه به‌ مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا»
«گذارده شود و چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از»
«منتخبین شه‌زادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین»
«و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه‌ی تهران»
«تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح»
«عامه و احتیاجات قاطبه‌ی اهالی‌ی مملکت به توسط شخص اول»
«دولت به عرض برساند که به صحه‌ی همایونی مُوَشح و به موقع»
«اجرا گذاشته شود و بدیهی است که به موجب این دست‌خط مبارک»
«نظام‌نامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق»
«تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ مرتب و مهیا خواهد نمود که به»
«صحه‌ی ملوکانه رسیده و به عون‌الله تعالی مجلس شورای مذکور که»
«نگهبان عدل ماست افتتاح و به اصلاحات لازمه‌ی امور مملکت و اجرای»
«قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر می‌داریم که سواد دست‌خط»
«مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه‌ی اهالی از نیات حسنه‌ی ما که»
«تمامن راجع به ترقی‌ی دولت و ملت ایران است کما ینبغی مطلع و مرفه‌الحال»
«مشغول دعاگویی‌ی دوام این این دولت و این نعمت بی زوال باشند.»
«در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهارم جمادی‌الثانی سال هزار و سیصد و بیست و چهار»
سال یازدهم سلطنت ما