حکایت

دانش‌مند بوبکر شوکانی گفت که پدرم ـ دانش‌مند محمدـ گفت که من در آن وقت که به طالب علمی در نیشابور بودم، در آن تاریخ شیخ ما ابو سعید قدس‌ الله روحه العزیز هم به نیشابور بود و هر روزی که از درس فارغ شدمی به خدمت شیخ آمدمی و تا نماز دیگر پیش شیخ بودمی. چون نماز دیگر بگزاردیمی من با مدرسه آمدمی.

یک روز پیش شیخ آمدم و سلام گفتم و بنشستم. شیخ گوشه‌ی سجاده برداشت و مشتی مویز طایفی از زیر سجاده بیرون کرد و گفت: «صوفیان را فتوحی بوده است طرسوس کرده‌اند ما حصه‌ی شما اینجا نهادیم؛ هریک را هفت هفت هفت.» و ما در مدرسه، در یک خانه، دو شریک بیش نبودیم. شیخ سه هفت داد. گفت من خدمت کردم و از پیش شیخ بیرون آمدم. در راه مدرسه مویز بشمردم؛ بیست و یک مویز بود، هم‌چنان سه هفت که شیخ شاره کرده بود. چون به مدرسه شدم شریکم را برادری از عراق در رسیده بود، در خانه‌ی من نشسته. در رفتم و بپرسیدم و مویز حصه کردم چنانک شیخ فرموده بود، هر یکی را هفت رسید.

طرسوس کردن: در اصطلاح اهل خانقاه یعنی تقسیم کردن.

اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید. محمد بن منور میهنی. تصحیح: شفیعی کدکنی، ج یک؛ص:صد و هجده