کپسول در جستجوی زمان از دست رفته

در جستجوی زمان از دست رفته؛ به قول سحابی مترجمی که نوزده سال با این اثر سترگ مارسل پروست هم نشین بوده عواملی هستند که در جستجورا دور از دسترس می سازند؛ عواملی نظیر حجم رمان و نحوه ی نگرش نویسنده به مقوله ی زمان در داستان و شاید مهم تر از همه شایعاتی که پشت سر این رمان به راه افتاده! براهنی در یکی از مقالاتش شوخی ای را نقل می کند که در ارتباط مستقیم است با جستجو: تنها کسی که در جستجو را کامل خوانده مترجم رمان است. جملاتی از این دست از عواملی هستند که شاهکار دور از دسترس اما از دست نرفته ی مدرنیسم را به گوشه ی کتاب خانه ها فرستاده

و اینک مترجم رمان آقای مهدی سحابی در اثر چیزی که به قول خودش اول یک فکر ساده ی دوستانه بوده و بعد کم کم تبدیل شده به یک حسرت و بعد شده یک ترس درست و حسابی به این فکر افتاده که "گزیده هایی از در جستجوی زمان از دست رفته" را منتشر کند. "ترس دوستانه"ی مترجم, ترس از نخوانده ماندن در جستجو بوده: کسانی هستند که می توانند شیفته ی در جستجو شوند ولی عوامل مورد اشاره "که البته گزیده ای از عوامل هستند" مانع می شوند در تشکیل این دوستی, دوستی مخاطب با کتاب. مترجم در مقدمه می گوید "عده ای هستند که معتقدند کتاب خوان ها دو دسته اند آنها که در جستجو را خوانده اند و آنها که نخوانده اند و پر واضح است اگر کسی به این تقسیم بندی معتقد باشد و آدم چشم تنگی هم نباشد باید حسرت بخورد و بترسد از نخوانده ماندن در جستجو

مترجم سه سر فصل انتخاب کرده "عشق؛ واقعیت و خیال؛ آفرینش و اندیشه" و سپس تلاش کرده گزیده هایی از در جستجو که در نظر او زیبا و گاه حیرت برانگیزند را در سه فصل به آنان تقدیم کند که زمان را از دست داده اند و در جستجو را نخوانده باقی گذاشته اند. این گزیده ها زیبا و گاه حیرت برانگیزند اما

اما چه عواملی باعث می شوند که یک کتاب خوان احساس نیاز بکند که یک کتاب را بخواند؟ پاسخ این سوال مطلقن نمی تواند جامع و مانع باشد؛ به تعداد آدم ها عامل هست برای نزدیک شدن به یک اثر و

یک کتاب خوان چرا باید در جستجو را بخواند؟ پاسخ مترجم به سوال بر مبنای مقدمه اش بر گزیده ها این است: "در جستجو قطعاتی دارد حیرت برانگیز, قطعاتی که می توانند مخاطب را شیفته ی خود کنند و آیا حیف نیست که این قطعات نخوانده بمانند؟"

اما اگر راز ماندگاری ی در جستجو خلاصه می شود در این قطعات؛ چه دلیلی دارد وقتی مترجمی که نوزده سال هم نشین در جستجو بوده زحمت می کشد و قطعات را بیرون می کشد از کتاب؛ تازه دسته بندی اش هم می کند و یک کپسول خوب در قطع رقعی تقدیم می کند به جامعه ی کتاب خوان؛ من نوعی به خود زحمت دهد و تلاش کند برای نزدیکی به خروار خروار کاغذ؟

در کنار هم داشتن قطعاتی هنرمندانه از هنرمندی بزرگ بسیار ارزش مند است و به وقتش هم بسیار می تواند کارگشا باشد؛ از این جهت مهدی سحابی دینی, بر دیون ما افزوده. ولی این گزیده ها همان قدر که احتمالن می توانند مخاطبی را ترقیب کنند برای نزدیکی به رمان می توانند نقش قرص پروتئین را هم ایفا کنند, یعنی در مخاطبانی احساس بی نیازی نسبت به خواندن در جستجو ایجاد کند

گزیده های مهدی سحابی از رمان در جستجو گاه آنقدر به بافت کلی رمان وابسته اند که فهم آنها در صورت فعلی "مستقل" مشکل است اما وقتی که از این مشکل رنج نمی برند رفقای خوبی هستند برای گذران وقت؛ به خصوص اگر که در قطار نشسته باشی و هم کلامی هم نداشته باشی؛ حیف که قطع کتاب جیبی نیست