از شهریار، چه مانده در کف غربال؟

علی اصغر شعردوست، نماینده‌ی سابق تبریز که معروف است تنها کاری که در مجلس کرد پیشنهاد طرح انتخاب سال‌روز تولد شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب بود! در باب دلایل این انتخاب فرموده‌اند:"در تاریخ ادبیات هر سرزمینی در هر عصر و دورانی نوابغی وجود دارند كه تعدادشان انگشت شمار است. در تاریخ ما چهره هایی چون فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی، خاقانی، مولوی، صائب و... در حكم اركان شعری ما هستند. اما عرض كردم چون استاد شهریار سرآمد معاصران بود پیشنهاد كردم. این آدم تكرار نمی شود. به گواهی بسیاری از متخصصان و استادان برجسته، منتقدان و حتی ذوق عمومی كشور ما، او درخشان ترین چهره معاصر شعر ایران است. شهریار در جایگاهی است كه شاید رقبای او هم تفوق اش را پذیرفته اند."

منبع

۱.دلیل نوشتن این پست اعتراض به انتخاب سال روز تولد شهریار به عنوان روز ملی شعر نیست. اگر دوران این دوران نبود جا داشت پرسیدن این سوال از امثال آقای شعر دوست که گیرم شما شهریار را شاعر ملی کردید، چه حاصل وقتی که ابیاتی که از او جاخوش کرده در ذهنمان شاید تعدادشان به تعداد انگشتان دو دست نرسد! "حیدربابا که شعر فارسی نیست!"
اما خیلی وقت است که دیگر من را با اینان کاری نیست، نمی‌گویم ما را، چون من فقط نماینده‌ی خودمم و این‌جا هم فقط از طرف خودم دارم اعتراض "نمی‌کنم" به این بدسلیقه‌گی در انتخاب مناسبت‌ها. مسلمن از کسی که سالها سر در آستان شهریار ساییده و از هجده سالگی یک چیزی را یک جایی مالیده که بهتر است باز نشود! انتظار نمی‌رود فهم کند مفهوم ارتباط شعر را با "جنس مطلوب زمانه" مسلمن این آقایی که هرچند دوست دارند پز روشنفکری بدهند "شعردوست را می‌گویم" ولی هنوز هم در حرف‌های خصوصی‌شان آن چه لایق خودشان است را به امسال شاملو حواله می‌دهند کلهم تعطیل تر از این حرف‌ها هستند که بخواهم باشان مجادله کنم که معیارهاتان را رو کنید، این چیزهایی که گفتید پرت و پلا بود، بگویید چون به شدت به گزاره‌ی شاعر حکومتی علاقه‌مند هستیم و از این منظر جناب شهریار بهترین هستند "خداییش حرفی در این نیست، شهریار در بین آنان که هم شعر گفته‌اند –گاهی- و هم مجیز حاکم اسلامی را –همیشه-شاید بهترین باشد، از مشفق و اوستا و این جور عتیقه‌ها که بهتر است!" باید میلیون هزینه کرد و به جیب زد برای...خداییش برای چی؟!!!

2.در مورد گیوم آپولینر می‌گویند او شاعری است که زندگی‌اش جذاب‌تر از شعرهاش هستند "هر چند من عمیقن مخالفم با این گزاره که شعر آپولینر شعر خوبی نیست". شاید بشود درباره‌ی شهریار هم این گزاره را به کار برد، خداییش اگر آن مدیحه‌ای که برای مولا علی سروده‌اند ایشان اگر با افسانه‌ی آیت‌الله مرعشی همراه نمی‌شد آیا می‌توانست از واقعیت مدیحه‌ای درجه چندم بودن به دروغ شعر ناب بودن ارتقا بیابد، آن قصه‌ی زیبای عاشقانه‌ای که شهریار را "با این حالشون!" تا مقام قیس مجنون ارتقا می‌دهد اگر نبود، چه می‌خواست باقی بماند از شهریار در ذهن ما... یک چیز: حیدربابا.

3.از نیما جمله‌ی زیبایی نقل شده: آن‌که غربال دارد از پس کاروان می‌آید. هر چند که کاروان شهریار تا حدودی گذشته از این دیار اما فرض را بر این بگذاریم که هنوز غربال‌دار نیامده باشد. از شهریار چه ماند در کف غربال؟ آیا از آن چار، پنج جلد دیوانی که تا خرخره پر شده‌اند از چیزهایی شبیه شعر، آیندگان چیزی را به خاطر خواهند سپرد؟ آیا تاریخ ادبیات نویسان آینده‌ی این مرزو بوم نام شهریار را به خاطر خواهند داشت؟ وقتی که مایی که هم‌زمانان شهریاریم جز چند یکی دو مدیحه "آن‌ها هم به خاطر عواملی فرامتنی معروف شده‌اند" و شاید چند بیت پراکنده چیزی به خاطر نداریم وای به حال آیندگان!

4. ولی شهریار یک بعد دیگر دارد که می‌تواند او را ماندگار کند، هر چند که شهریار پارسی‌گوی بدی است اما آنچنان که پیداست ترکی‌گوی خوبی است. شاید تاریخ ادبیات نویسان ترک زبان نام شهریار را جاودانه کنند به خاطر حیدربابایش اما... مسئله این است که روز تولد شهریار را کرده‌اند روز ملی شعر فارسی واین اگر خنده‌دار نباشد تاسف برانگیز هست!

پ.ن: کاندیدای من در بخش بهترین وبلاگ فارسی‌ی مسابقه‌ی دویچه‌وله: رئیس‌جمهور شلخته! نادر جدیدی، به خاطر پرونده‌سازی‌ی پیگیرانه و البته به خاطر چیزهایی که جوانترین در این یادداشت گفته! به او در این‌جا رای دادم من!!!

پ.ن2: یک پیشنهاد؛ انجمن بلاگ‌نیوز

برچسب‌ها: