یک سال پس از هالهی نور
یک سال پیش در یک شب شهریوری احمدی نژاد که آنوقتها رئیس جمهوری یکماهه بود در صحن سازمان ملل متحد دستهگلی به آب داد که نتایجش هنوزاهنوز دست از سرمان برنداشته، حدود یک ماه در رسانههای داخلی و حارجی تبلیغ شده بود که رئیس جمهور ایران در مجمع عمومی طرح هستهایاش را ارائه میدهد. طرح هستهآی ارائه شد و ما هنوز هم گرفتار همان طرح هستیم! آن شب همان شبی بود که همراهان هالهی نور را بالا سر معجزهی هزارهی سوم مشاهده کردند، آن شب همان شبی بود که کاپشن احمدی نژادی شهرهی شهر شد! آنوقتها لقب استاد؛ رئیسجمهور شگفتیها بود و خوب تمام حرکاتشان شگفتیی جماعت را برمی انگیخت.
اما حالا یکسال گذشته، حالا دیگر احمدینژاد آنقدر از هسته و بسته و اسرائیل و صفحهی روزگار گفته که دوز شگفتانگیزناکیاش به شدت افت کرده است، این یک اصل است: هر حرکت خلاف قاعدهای در صورت تکرار تبدیل به قاعده میشود.
2. راستش را بخواهید من امشب وقتی سخنرانیی احمدی نژاد را دیدم و شنیدم شگفتزده شدم. بر مبنای گزارهی بالا شگفتزدگیی من به این دلیل بود که احمدی نژاد عمیقن خلاف قاعدهی خودش و دقیقن بر مبنای عرف دیپلماتیک سخن گفت. نه همچون چاوز لیچار بار کشور همسایه کرد و نه درباب محو اسرائیل سخن در داد. حتی به طور مستقیم به آمریکا اشاره نکرد، در صورتی که قبل از او جرج بوش که کاملن بر مبنای قاعدهی خودش حرف میزد ایران را محور تروریسم نامیده بود.
3. خدا رحمت کند پدر و مادر تجربه را، گویا گذشت یکسال به جناب احمدینژاد آموخته که یک رئیسجمهور تفاوت دارد با یک فرمانده گروه فشار، "البته امیدوارم که جناب ایشان تحلیل ما را نقش بر آب نکنند!" محمد قائد کتابی دارد به نام دفترچهی خاطرات و فراموشی، او در این کتاب "یا بهتر بگویم:رساله" مقالهای دارد به نام صفحهی اول جای شما نیست. لب کلام این مقاله این است: اگر اوضاع کشوری در سطح ایران روی روال باشد و اتفاقات ناخوشایند کم واقع شود در آنجا سال تا سال نام این کشور را در تیتر اول روزنامههای مهم جهانی نخواهیم دید، حالا که همیشه در صفحهی اول جا خوش کردهایم معلوم است که کار ایراد دارد، البته استاد قائد این مطلب را زمانی نوشتهاند که امیدی بود برای اصلاح. حالا که کار از کار گذشته تنها میشود لبخند زد و گفت این بار به خیر گذشت، این بار آقای رئیسجمهور جنجال نیآفریدند، بعد دوباره چروک به پیشانی انداخت، چون فردایی هم هست و مسلمن فردایی هست که نام ما در صفحهی اول باشد!
پ.ن:فردا میخواهم دربارهی روز اولی که به مدرسه رفتم بنویسم. خوشحال میشوم اگر شما هم بنویسید
برچسبها: روزانهگی