ریشههای رومانتیسم؛ کتابی از آیزیا برلین
برلین اساس رومانتیسم را دو چیز میداند: تاکید بر اراده و نفی ساختار. رومانتیکها با نفی "عقلگراییی مطلق" نیروی انسانی را شگرفتر از آن میبینند که مقهور محض عقل باشد. شگفت اینجاست که ارادهگراییی رومانتیسم ریشه در افکار یکی از دشمنان مهم این جنبش دارد. ریشه در افکار کانت. اویی که علیرغم همزیستی و رفاقت "و البته گاهی دشمنی" با پدران رومانتیسم همچون یوهان گئورگ هامان و هردر از رومانتیسم به دلیل خیالپردازی و گزافهگوییهای ضد عقلش بیزار بود. کانت هرگونه سلطهی انسان بر انسان و هرگونه بهرهکشی را در حد جنایت میداند و حتی ترحم را ناپسند میشمارد و بر ارادهمند بودن انسان اصرار میورزد. این اصالت اراده در تزهای فیشته دربارهی شناخت جلوهی پررنگتری مییابد و اینچنین بر جوانان دلزدهی آلمانی از جور فردریک کبیر تاثیر مینهد و آنان را به سوی رومانتیسم رهنمون میسازد
در کنار اصالت اراده، نفی ساختار "پیشساختههایی که باعث محدودیت انسان میشوند" مطرح است. آنچنان که برلین میگوید یکی از مواردی ک بسیاری از منتقدان رومانتیسم را حیران میکرد این بود که چگونه میتوان بین ستایش طبیعت بکر و وحشی و ستایش سادهگی با اداهای پرتکلفی همچون بر سر گذاشتن کلاهگیس سبز و پوشیدن شنل آبی جمع کرد؟ برلین ربط اینها را در نفی ساختارهای متصلب اجتماعی در هر دوی آنها میبیند. برلین معتقد است پیشبینی ناپذیری و شعبدهگونهگی ی داستانها ی رومانتیک "همچون دماغ گوگول" هرگز بدون اندیشه و هدف نیست. هدف آن اعتراض است به ساختارها
کتاب ریشههای رومانتیسم که اخیرن با ترجمهی روان عبدالله کوثری توسط نشر ماهی منتشر شده آنگونه که هانری هاردی ویراستارش میگویدسلسله سخنرانیهای است که قرار بوده مبنای یک کتاب دربارهی رومانتیسم و یا مقدمهای بر تصحیح کتابی از هوفمان باشد. کتابی که هرگز منتشر نشد. ویراستار، سخنرانیها را با دقتی مشهود از روی نوار پیاده کرده و نتیجهاش کاری بسیار منسجم و روان شده. کتابی که هرگز نمیتوانی تناقضی در آن بیابی یا بسیار کم میتوانی همپوشانیای در طالبش پیدا کنی
کتاب شش فصل دارد.، فصل اول"در جستجوی تعریف" با تاکید بر ناممکن بودن به دست دادن تعریف جامع و مانع از رومانتیسم سعی میکند ابعاد اینجنبش را واضح کند. در فصل دوم "نخستین حمله به روشنگری" قامت علم کردن هانس گئورگ هامان یک زهدورز از اهالیی بوهمیا و یک نیمچه متفکر در برابر روشنگری را شرح داده میشود و در فصل سوم با دقتی بیشتر به شرح عقاید هامان و هردر که از نظر برلین "پدران واقعیی رومانتیسم" هستند پرداخته میشود. در فصل چهارم که "رومانتیکهای میانهرو" نام گرفته با تاثیر کانت و فیشته بر رومانتیسم آشنا میشویم. "رومانتیکهای تندرو" فصل پنجم کتاب برلین شرحی است بر این نقلقول از شلگل که سه عامل بیشترین تاثیر را در شکلگیریی جنبش رومانتیسم داشتند: نظریهی شناخت فیشته، انقلاب فرانسه و و رمانی از گوته به نام ویلهلم ماینستر. فصل ششم کتاب که "تاثیرات پایدار" نام گرفته بر تاثیر رومانتیسم در سیر تفکر پس از خود میپردازد. نقش اصلی آن را در شکلگیریی اگزیستانسیالیسم و فاشیسم را یادآوری میکند و در پاراگراف آخر کتاب این جملات شگفت را بیان میدارد
بنابراین آنچه از رومانتیسم حاصل شد لیبرالیسم و مدارا بود و پی بردن به نقصانهای زندگی و نیز افزایش ادراک عقلانیی ما از خویشتن
برچسبها: خوانده هام