ما و مسئلهی همجنسگرایی
من الان نمیتوانم هیچ توضیح قانع کنندهای به خودم بدهم دربارهی مشنگیای که دچارش بودهام و هستم، از وقتی که تصمیم گرفتم سیاه و سفید تصمیم نگیرم تا امروز فکر میکردم خودم را مرکز جهان نمیدانم و فکر میکردم که عمیقن معتقدم همه حق ابراز وجود دارند، اما الان هر کار که میکنم نمیتوانم با مسئلهی "آنها" کنار بیایم. میبینم که هنوز خودم را مرکز جهان میبینم، "ما"را مرکز جهان میبینم. به صرف در اکثریت بودن حس میکنم که ورژن اصلی منم/ ورژن اصلی مائیم و بعد حتی اگر که خیلی هم منصفانه تصمیم بگیریم آنها را از حق حیات محروم نمیکنیم "که میکنیم! با نگاههامان و با حرفهامان و یا اگر که نام حکومتمان ج.ج.ا باشد با احکام قضاییمان" اما حتی اگر آنها را به به عنوان یک انسان به رسمیت بشناسیم گویی ترحم کردهایم نسبت به آنها، انگار که فقط یک ژست روشنفکرانه است این طرز برخوردمان و حتی اگر حسن نیت هم داشته باشیم "که اصل بر برائت است: داریم" اما نمیتوانیم باور بکنیم هیچ مزیتی نسبت به آنها نداریم. یک سوال بزرگ دارم من از خودم: ما چه مزیتی نسبت به آنها داریم؟ من جواب میخواهم از خودم
قصدم در این مطلب پرداختن به کلیت مسئلهی همجنسگرایی بود. سرنوشت همجنسگرایان ایرانی خود داستان تلخ دیگری است
برچسبها: اقلیتها