فرهاد؛ صدایی با کارکردهای متضاد

فرهاد برای نسل پیش از من کارکردی داشت مثل باقیی "لوازمی" که به کار انقلاب کردن میآیند. آنها گوزنها را دیده بودند و گنجشکک اشیمشی را شنیده بودند و به این موضوع اندیشیده بودند که بیعدالتی چقدر بد است. اما فرهاد برای ما ربطی به عدالت و بی عدالتی نداشت. نسل پیش از من بهطرز انقلابیای همهچیز را نابود کرده بود و معدود بازماندههای جریان روشنفکری نظیر فرهاد در آن خرابه برای ما نقش سایهبان را ایفا می کردند، میتوانستیم در جوارش دمی بیاسائیم.
فرهاد برای دو نسل دو کارکرد متفاوت داشت. برای یک نسل آوای انقلاب بود و برای نسل بعد آوای فرار از انقلاب! و البته صدای او به هر دو کار میآمد. او هم مهیج می خواند و هم مخدر! هم به کار لحظههای خروش میآمد و هم به کار لحظههای خمودگی.
طنز تاریخ هنگامی بود که تلهویزیون آقایان شرم نکرد. وقاحت نشان داد و صدای فرهاد را پخش کرد. آن هم با چه کلیپ احمقانهای. آنوقت فهمیدم که فرهاد میتواند متعلق به همه باشد. هر سلیقهای میتواند با فرهاد ارتباط برقرار کند "از فرهاد بهره ببرد و یا از او سوءاستفاده کند" اگر که پیشفرضهاش را کنار بگذارد. اما ای دریغ که انسانها میتوانند بسیار خشک مغز باشند.
یاد فرهاد بهخیر
برچسبها: یاد