براي آن‌ كه خطوط نرم دارد

الف: تقويم قديمي

از هزار سيصد و هشتاد و يك تا حالا يك تقويم قديمي روي ديوار اتاق من ماه مهر را نشان مي‌دهد و تقاطع دو تپه‌ي نرم را كه ابرهايي كوچولو بر آن سايه افكنده‌اند، روي تپه گيسوان زني سينه‌ي مردي را شكافته‌اند و از آن رد شده‌اند. از بس‌كه باد مِي‌آيد در طرح‌هاي اردشير رستمي!

اين تقويم را وقتي كه به كلاس‌هاي داستان نويسي‌ي شهريار مندني پور مي رفتم از موسسه‌ي كارنامه گرفتم. آن‌ وقت‌ها مجله‌ي كارنامه زنده بود و دفتر كارنامه‌ي هنوز همسايه‌ي شهروند بيهقي بود. آن روز من علاوه بر اينكه تقويم، خود اردشير رستمي را هم گرفتم و گذاشتمش كنج قلبم.

ب. آدمي به نام اردشير

او شعر مي‌كشد. خورشيدي كه يك تكه‌اش كنده شده و نشسته در سفره‌ي دو عاشق فقير،يك شعر است و اين شعر را اردشير رستمي كشيده. خطوط نرم او تطهير كننده‌اند. هر آدمي براي انجام كار خلاقه احتياج دارد كه به شكلي خودش را استارت بزند و من وقتي مي‌خواهم خودم را استارت بزنم به خطوط نرم آدمي به نام اردشير رستمي رجوع مي‌كنم.

پ. فقر

اردشير آدم را به غصه مي‌اندازد كه چرا من كودكي‌ي فقيرانه‌اي نداشته‌ام كه تلخي و زيبايي‌ي فقر همان‌طوري كه حالا در اردشير شكفته در من هم شكفته شود، طرح‌هاي اردشير قناعت و مناعت طبع دارند. روزي از همان روزهاي قديمي، وقتي كه كارنامه زنده بود اردشير در مصاحبه‌اي گفته بود در اوايل ورودش به تهران سرپناهي نداشته و براي همين نيمه شب‌ها براي رسيدن ساعت پنج صبح لحظه شماري مي‌كرده تا حمام عمومي باز شود و او بتواند سرماي شب را باگرمابه به در كند. اين فقر در اردشير جلوه‌اي زيبا يافته و در طرح‌هاي اردشير جلوه‌اي حكيمانه، ارجاعتان مي‌دهم به سفره‌ي آن دو عاشق فقير در بند بالا.اردشير آدم را به غصه مي‌اندازد كه

ت. آدم‌هايي مثل اردشير

كمند اما هستند. من دوستي دارم "او اتفاقن وبلاگ‌نويس هم هست" كه مثل اردشير زيباست. او طرح نمي‌كشد و حتي شعر هم نمي‌گويد اما عاشقانه از فقر كودكي هاش حرف مي‌زند و مي‌نويسد و زيبا از زندگي‌ و سختي‌هاش شكايت مي‌كند. آدم‌هايي مثل اردشير و اين دوست من در بين اين همه آهن غنيمتند.

اين هم يك شعر؛ با الهام از اردشير و براي او:

نشستن

كنار مدادي

كه در دست‌هاي تو


براي اينكه خطوط، درخت بشوند

براي اينكه آب‌ها

بريزند از گيسوان زني

كه روزي

كنار مداد تو روييد

براي اينكه بادها خطوطي شوند

نرم

كه خطوط زنانه‌ي تقويم‌هاي قديمي را

-اگر كه دست‌خط تو باشند-

برشته

و دوآتشه

و گرم خواهند كرد


نشستن

كنار دست‌هاي تو

در روز اول فرودين سال هزار سيصد و هشتاد و هميشه


آنجا خورشيدها برشته‌اند

بيا آنجا چادر بزنيم


نكات:

عكس اين مطلب را از هم‌شهري آن‌لاين گرفتم، از اين گفتگو با اردشير

و ديگر اين‌كه چهار ماه و سه هفته و دو روز بعد؛ فرصت او تمام شد

برچسب‌ها: