معصوم اول
دیشب را با دوباره خواندن معصومهای هوشنگ گلشیری سر کردم. انگیزهساز جستار "گوتیک ایرانی" از ده جستار داستاننویسی حسین سناپور بود که قسمت اصلیی آن نقدی نوعشناسانه است بر داستان معصوم اول، به انگیزهی یافتن مولفههای داستان گوتیک در آن.
شاخصهی این داستان گلشیری از نظر من دودلیهای راویی داستان در پذیرش روایت رایج از ماجراهایی است که حسنی ایجاد کرده است. "همینجا بگویم که حسنی در این داستان و اصولن درگویش اصفهانی یک اسم عام است برای نامیدن چیزی که که در گویش تهرانی/معیار مترسک نامیده میشود، این را از جستار سناپور یاد گرفتم!" این دودلی که اصولن هیچ ربطی به شک روشنفکرانه ندارد و میتواند نوعی عدم تمایل برای پذیرش از روی ترس باشد تا پایان داستان یک بعد توجیهگرانه به ماجراهایی میدهد که همه "و از جمله راوی" پذیرفتهاند که حسنی باعثشان شده. راه افتادن حسنی پشت سر اهالیی ده "و از جمله خود راوی" حامله کردن حسنی دختر کدخدا را! و در نهایت هم بلائی که پای عبدالله را ناقص میکند و جان او را میگیرد. سناپور این شاخصه را فرارفتن از نوع گوتیک میداند. من البته به دلایلی که اینجا جای گفتنشان نیست چندان با نقد سناپور بر این داستان هم دل نیستم و بالطبع چندان اصراری ندارم که این شاخصه در داستان معصوم اول فراتر رفتن از فلان یا بالعکس فرورفتن در فلان هست یا نیست. برای من مهم این است که این تردید مشخصن راویی این داستان را از یک معلم ساده و کمسواد روستایی به یک ترسوی شکاک ارتقا میدهد.
من معتقدم که شخصیت راویی معصوم اول قابلیت فراوانی برای نشستن بر روی تخت تحلیل روانکاوانه دارد. نمی دانم کسی تا حالا اینجور نقدی به روی این داستان انجام داده یا نه اما اگر که این نقد صورت بگیرد میشود با توقف در روایت معلم از ماجرای حسنی که از طریق نامهنگاری برای برادرش به ما ارائه میشود و با تمرکز بر روی پیچشهای لحنیی روایت و تردیدهای راوی بر ابعاد جالب و احتمالن مغفول این شخصیت نور تاباند. البته بدیهی است که یک داستان را از منظرهای مختلفی میشود تحلیل کرد!
ببینم اصلن شما این داستان رو خوندید؟ نخوندید؟ بخونید!
برای خواندن بعضی از آثار بازداشته از انتشار گلشیری اینجا بروید. برای خواندن معصوم اول به مجموعهی داستانهای گلشیری "نیمهی تاریک ماه" و یا مجموعه داستان "نمازخانهی کوچک من" رجوع کنید.
برچسبها: خوانده هام؛ داستانکوتاه؛ گلشیری