در غم فراغ مسئولیت پذیری

پیش نویس: این آخرین مطلب شیروانی داغ روی بلاگر است. به زودی زود این اتاق به خانه‌ی دیگری منتقل خواهد شد. امضا: احمد اتاق به دوش

بگذار از خودم شروع کنم. دوستی که از من خواستی برای نشریه‌ات مطلب بنویسم و من ابتدا قبول کردم و بعد "پیچاندمت" تو می‌توانستی تا انتهای این مطلب را بخوانی و بعد از من بپرسی که خودت چی؟ و بعد من هیچ جوابی نداشتم که به تو بدهم. این بند را از سر دفع پیشاپیش ضرر نوشتم نه از سر صداقت.

و دیگر این‌که راننده‌ی محترم شرکت حمل و نقل ایران‌پیما که ما را بعد از پاسگاه توره در جاده‌ی اراک- ملایر از ماشینت پیاده کردی و گفتی این لعنتی خراب است و بعد که ما اعتراض کردیم گفتی به من چه و بعد که من گفتم مقداری از کرایه‌ای را که به تو داده‌ایم باید برگردانی خودت را زدی به کوچه‌ی علی چپ و بعد وقتی که دیدی سمبه پر زور است غرولندی کردی و جوری که انگار به گدا پول می‌دهی باقی کرایه‌مان را برگرداندی. تقصیر از تو بود عزیزم. بهتر بود به جای لعنت فرستادن به زمین و زمان و احمدی‌نژاد می گفتی شرمنده، من مسئولیتم را به خوبی انجام ندادم و ان‌وقت کرایه که سهل است حتا پول تعمیر ماشینت را می‌دادم عزیزم. اما تو گفتی به من چه. ماشین است. خراب می‌شود. من هم خواستم که ادبت کنم عزیزم. هر چند که ادب نشدی.

و دیگر این‌که آقای محترم رئیس سازمان سنجش می‌دانم که جفایی که در حق داوطلبان کنکور سراسری امسال شد بیش از این که تقصیر تو باشد تقصیر آن‌ عده احمقی است که دانشگاه شریف و دانشگاه تهران را با دانشگاه ایلام و دانشگاه سیستان و بلوچستان اشتباه گرفته‌اند و از اساس نفهمیده‌اند که بومی گزینی چه فلسفه‌ی وجودی‌‌ای دارد. می دانم که دم آن احمق‌ها کلفت است و تو نمی‌توانی بگویی تقصیر از کیست اما عزیز دلم گوز به شقیقه چه ربطی دارد؟ این‌که از بین 1000 نفر اول کنکور فقط چهار نفر از تحصیل باز مانده‌اند چه ربطی دارد به آن نگون‌بختی که باید در دانشگاه شریف سر کلاس دانشکده‌ی برق می‌نشست و حالا مجبور است در مازندران نساجی بخواند به خاطر شاهکار عده‌ای احمق؟ چرا نمی‌توانی بپذیری تقصیر را؟ "یک سوال خصوصی آقای رئیس: خودمانیم خود تو جزو آن احمق‌هایی نبودی که این تراژدی کوچولو را خلق کردند؟"

و دیگر این‌که ما بی‌شعور می‌شویم گاهی. همه‌ی ما آقای عزیزی که نهضت زده‌ای برای مبارزه با بی‌شعوری. ولی کار خوبی کرده‌ای. باید نوشت. باید گفت که بی‌شعوری بد است. لطفن بی‌شعور نباشیم. بهتر است که گند نزنیم. اما گاهی پیش می‌آید. در این شرایط بهتر است که بپذیریم گند زده‌ایم خانم‌ها و آقایان محترم.