اين کايزر شوزه کيه؟
ما مثال نقضي هستيم در برابر اين تئوري که فيلمهاي با پايان حيرتانگيز يکبار مصرفند.مايي که هنوز براي اين سوال جواب قانع کنندهاي نيافتهايم: اين کايزر شوزه کيه؟ مائي که حتي هنوز بعد از بارها ديدن فيلم مظنونين هميشگي "Usual Suspects" يک نکتهي جديد در حرکات صورت کوين اسپيسي"وربال" ميابيم و همچنان وقتي به ته آن فنجان چيني که در آن لحظهي شهودآميز انتهايي از دست بازپرس ميافتد نگاه مي کنيم وقتي که آرم کوباياشي "وکيل شوزه" را ميبينيم لبخندي ميزنيم و در دلمان ميگوييم تو هنوز هم همهچيز را نميداني بازپرس. تو هنوز مقهور هوشت هستي.
مظنونين هميشگي در کنار دو برادرش هفت و محرمانه لسآنجلس براي من مثلث رويايي هاليوود در دههي نود را تشکيل ميدهند. در نوک اين مثلث فيلمي بزرگ قرار دارد: هفت. ضلع سمت راست مظنونين هميشگي است و ضلع ديگر محرمانه لسآنجلس. اين سه فيلم خصوصيت مشترک فراوان دارند "از جمله اينکه هر سه مثال نقضي هستند بر تئورياي که در بالا ذکر شد" اما از يک خصوصيت مشترک به هيچوجه نميشود گذشت: کوين اسپيسي.
اين کايزر شوزه نه آن پليس خلافکار سابق کيتون است و نه کوباياشي و نه حتي وربال کينگ که در نهايت وقتي که پاي کجش راست ميشود ما و پليس همزمان قبول ميکنيم که اوست کايزر شوزه. کايزر شوزه کوين اسپيسي نام دارد. مردي با موهاي نيمهتاس و صورتي آويزان که يک دهه در سينماي نيمه مستقل آمريکا خدايي کرد "الان دقيقن کجايي اسپيسي؟!" دههي نود دههي اسپيسي بود. گذشته از اين سه فيلم، شاهکاري به نام زيباي آمريکائي و دو جين فيلم قابل تحمل ديگر محصول او و همين دهه هستند. اسپيسي آلپاچينوي من است!
و ما ايرانيها در هنگام تماشاي مظنونين هميشگي ميتوانيم از موهبتي ويژه هم بهره ببريم: مومهبتي به نام ناصر طهماسب. هي تو دوست من! مظنونين هميشگي بدون طهماسب اصلن برايت قابل تصور هست؟
بزرگترين نيرنگ شيطان اين بود که خود را وربال کينگ معرفي کرد و در نهايت وقتي که ما به استيصال رسيده بوديم محو شد.
برچسبها: دیدههام