سه روز پس از تی پی آژاکس
1.در مرداد32،تضادهای اساسی و پنهان بین طبقهی متوسط سنتی و جدید، علنی شد. مصدق در نتیجهی اتحاد با طبقهی متوسط جدید پشتیبانیی نمایندهگان بازار-مجاهدین اسلام، حزب زحمتکشان، فدائیان اسلام- را از دست داده بود، اما سه نمایندهی طبقهی روشنفکرـحزب ایران، حزب ملی، نیروی سوم- و مشاوران رادیکالی همچون فاطمی، شایگان و رضوی همچنان به او وفادار بودند. کوتاه سخن اینکه، جبههی ملی از جنبش طبقهی سنتی و جدید به جنبش طبقهی جدید تبدیل شد. مصدق مردی که خود را سنت زندهی جنبش مشروطه تلقی میکرد، اکنون به حکم تاریخ وادار شده بود تا تجربهی انقلاب مشروطه را تکرار کند.
در شرایطی که مصدق طرفداران سنتیی خود را از دست داده بود، افسران ناراضیی سلطنتطلب مشغولطراحیی کودتا بودند.
"آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. ترجمه: گلمحمدی، فتاحی. نشر نی. فصل دو. ص:342"
2.روز 28 مرداد، به محض اینکه شهر بیدار شد، سحرخیزان توانستند نسخههای عکسبرداری شده و یا تایپیی فرمان نخست وزیریی زاهدی را در روزنامههای ستارهی اسلام، آسیای جوان، آرام، مرد آسیا و ژورنال دو تهران مشاهده کنند. اندکی بعد، اولین نسخهها از هزاران اعلامیهای که نسخهی عکسبرداری شدهی فرمان و متن بیانیهي زاهدی را در بر داشتند، در خیابانها ظاهر شدند. اگر چه هر یک از روزنامهها تیراژی عادی داشتند اما اخباری که چاپ کرده بودند بدون شک دهان به دهان در سراسر شهر پخش شد چون قبل ازساعت 9 گروههای طرفدار شاه در منطقهی بازار جمع شدند. اعضای این گروه نه تنها به انتخاب شخصیی خود بین شاه و مصدق دست زده بودند ، بلکه از فعالیتهای روز قبل حزب توده هم تحریک شده و آمادهی حرکت بودند. آنها فقط به یک رهبر احتیاج داشتند.
"گزارش محرمانهی سیا دربارهی عملیات سرنگونیی دولت مصدق. اسرار کودتا. ترجمه:دکتر حمید احمدی. فصل هشت. ص:83
3.از لحاظ روانشناسی بعضی از اوقات، گرفتن از بخشیدن دشوارتر است و در چند مورد متوجه شدهام که بعضی از کشورها که به تازهگی استقلال یافتهاند در اعتراف به دریافت کمکهای خارجی حساسسند. میدانیم که در دورهی مصدق حس تنفر کودکانه ای نسبت به بیگانهگان در نهاد ما ایجاد گردیده بود ولی روی هم رفته تاریخ طولانی و مستمر این کشور در ما یک سعهی صدر وبلوغ فکری بهوجود آورده است که برخی از کشورها از آن بهره مند نیستند. شاید بیجهت نباشد که ایرانیان را "ملت متشخص" خاورمیانه لقب دادهاند. وقتی مسائل کمک خارجی پیشآمد تصور میکنم نشان داده باشیم که میتوان کمک را با لطف و بزرگ منشی پذیرفت و با هوشمندی و درایت مصرف کرد.
"بهنقل از: پهلوی، محمدرضا. ماموریت برای وطنم "
عرض جواب: ملت متشخص آن است که دست گدایی مقابل بیگانهگان دراز نکند و هر بیگانهای هم محض رضای خدا کمک به کسی و یا ملتی نمیکند مگربعد بخواهد از اشخاص و یا از آن ملت به هر طریق سوءاستفاده و یا حسن استفاده نماید.
"مصدق، محمد. خاطرات و تاملات. بخش سوم: عرض جواب به فرمایشات عالیحضرت شاهنشاه. ص:392"
4.حق ما تا زمانى كه به مصلحت و منفعت اكثريت مردم نباشد، بهتر است كه از آن صرفنظر شود. ببينيد چرا مردم حق حمل سلاح را ندارند و چرا مردم براى رسيدن به اين خواسته ها خشونت به خرج نمى دهند. اين به خاطر عقلانيت مردم است. چون مى بينند كه روابط قدرت اقتضا مى كند درخواست هاى حداقلى را مطرح كنند. اين قاعده در همه جا حاكم است. حال چرا ما اين قاعده را در داخل كشور مى پذيريم ولى در عرصه بين المللى نمى پذيريم؟ در حالى كه روابط قدرت در همه جا يكسان است و براى مواجهه آن بايد برنامه داشت. نمى توان نعره زد و حمله كرد. در كليه مناسبات اجتماعى، حتى در خانه و مدرسه، روابط قدرت حرف اول را مى زند و اگر كسى بخواهد بر خلاف آن عمل كند بايد ابتدا قسمت عمده آن را بپذيرد و روى چند درصد باقيمانده چانه زنى كند. نمى شود گفت كه فلان كشور حق ندارد زور بگويد. همان عللى كه به شما در حيطه خود قدرت داده به طرف مقابل نيز در حيطه بزرگ ترى قدرت داده است. از سوى ديگر بايد توجه كرد كه هميشه اين حق ما نيست كه به نفع ماست. يعنى ما به خاطر مسئله اى كه حق ماست نمى توانيم هستى و نيستى خود را به باد بدهيم.استقلال طلبى افراطى مصدق به نفع مردم و حكومت مصدق نبود...من به لحاظ فرهنگى معتقدم كه مصدق يك ليبرال بود و به اين معنا افتخار مى كنم كه او را دوست بدارم. اما معتقدم مصدق مى توانست يك ليبراليسم اقتصادى هدايت شده را براساس شرايط روز خود دنبال كند. ولى متاسفانه آنچه كه مصدق را بر زمين زد و ليبراليسم وى را نيز به شكست كشاند مقاومتى بود كه دنيا در مقابل وى كرد. اما امروز اگر بخواهيم الگويى از مصدق را براى خويش برگزينيم همان بعد ليبرال بودن مصدق است.
"مردیها, مرتضی. قرائتی دیگر از ملی شدن صنعت نفت. مصاحبه با شرق. 28 اسفند 84"