اینک بهار

1.اینک بهار . اینک ترس قحطی و بیماری و جنگ. به همین تلخی که خواندید. واقعیت این است که هر چه خواستم این واقع گراییء عوضی را کنار بگذارم نشد. سال تلخی پیش رو داریم و امیدوارم که این گونه نباشد.



2. اینک بهار؛ و در تبریز طوفان است. در بم باران شن می آید. اینک بهار و اینجا در آستانهء یخ بندان است.



3. اینک بهار و اینک صدر وعباس قلی زاده و زرافشان در خانه هاشان هستند. اینک بهار و احمد... اینک بهار و علی فرحبخش... اینک بهار بسیاری دیگر در تلخی و سیاهی و حبس زندان کوچک هستند. و ما در تلخی و سیاهی و حبس زندان بزرگتر. این بهار را از طرف خودم تقدیم می کنم به باطبی, فرحبخش و بسیاری دیگر به خاطر رنج مضائفی که بر دوششان سنگینی می کند.



4. اینک بهار و کودکان سرزمین من شادند. همین بس نیست؟ اینک بهار و ما یکسال دیگر را تجربه خواهیم کرد آیا همین بس نیست؟ اینک بهار و دیگر چه؟



بهار اینک در می زند. به او سلامی دوباره می گویم. به رویش می خندم و خود را شاد می نمایانم. بهار دل نازک است و ابرها زود چشمانش را مبهم می کنند. می خندم زیرا که نرم نرمک اینک بهار.


چون است حال بستان،



ای باد نو بهاری



کز بلبلان بر آمد



فریاد بی‌قراری



+نوبهاری با صدای محسن نامجو

برچسب‌ها: