ارزيابي‌ي شتاب‌زده؛ تكفير شتاب‌زده

خيلي از آدم‌ها از جمله اكثر ايراني‌ها ميل دارند اول درباره‌ي يك چيز قضاوت كنند بعد آن چيز رو اگر كه خوردني است "خوب يا بد" تا ته بخورند و اگر خواندني است، نخوانند و اگر كه شنيدني است هم‌زمان با چرت‌زدن به گوش جان بشنوندش.

اين رفتار به حدي رايج هست كه شاهدمثال نخواهد اما يك نمونه كه آسمان را به زيرزمين نمي‌برد!:

نمونه: جريان مصاحبه‌ي اخير دكتر سروش. عجيب مشعوف شدم وقتي كه كامنت‌هاي قشنگ "ولي اكثرن بي‌ربط" زير مصاحبه را خواندم و مشعوف‌تر شدم وقتي شنيدم مجتهد بزرگواري كه در كنار صدور حكم تكفير فيلم‌هاي شاعرانه مي‌سازند! مصاحبه شونده رو از دين خارج اعلام كردند "اين يكي از خصوصيات ايرانياست، آدمي كلن خوبه كه هم جاذبه داشته باشه هم دافعه؛ آقاي باهنر هم گفتن ديپلماسي‌ي ما ديپلماسي‌ي لبخند و اخمه" و آقاي جعفر سبحاني طي نامه‌ي حكيمانه‌اي اثبات كردند كه اساسن يا مصاحبه رو نخواندند يا اگر خواندند ارزيابي‌شان شتاب‌زده بوده.

فقط با يك بار خواندن مصاحبه به راحتي "اگر مشكل فهم نداشته باشيم" مي‌فهميم كه پيامبر مورد نظر سروش اگر چه انسان است اما در مقوله‌ي انسان معمولي نمي‌گنجد، او يك انسان واصل است پس بايد با در نظر گرفتن ابعاد و خصوصيات اين گونه انسان تحليل شود و نه هر جور كه ما عشقمان كشيد. "به حمدالله از آن‌جا كه جمهعوري‌ي اسلامي يك حكومت عارف پرور است دوستان احتمالن با مقوله‌ي انسان واصل آشنا هستند". اين‌كه استدلال كنيم انسان هوي و هوس دارد پس اگر وحي مقوله‌اي باشد كه يك منبع فعال انساني در آن دخيل است به معناي دخيل دانستن هوي و هوس در مقوله‌ي وحي است عملن نقض سابقه‌ي طولاني‌ي بحث عصمت در كلام اسلامي است "خداي نكرده شما از آن دسته نيستيد كه براي عصمت تبصره قائلند و نبي را در بعضي مقولات معصوم نمي‌دانند؟ الحمدالله!". درست است كه انسان‌ها معمولن دچار هوي و هوسند اما مگر كه پيامبر يك انسان معمولي است؟ مگر او معصوم نيست؟

حال؛ اينكه نظر سروش در مورد كيفيت ارسال وحي تا چه حد مقبول است بحثي است كه كاملن در حوزه‌ي كلام اسلامي مي گنجد و اتفاقن بحث جذابي است و من به عنوان يك علاقه‌مند به اين مقوله دوست داشتم در فضايي به دور از تكفير بحث را دنبال كنم

اين درست كه حرف سروش در قرائت كلامي‌ي رسمي و پذيرفته شده نمي‌گنجد "هر چند خيلي هم از آن دور نيست زيرا مقولاتي چون عصمت را پايه‌ي بحث خود قرار داده". اما مگر قرائت كلامي‌ي رسمي، وحي است يا ذات اقدس اله است و يا ذات نبي است كه هتك آن باعث تكفير شود؟ "آن هم توسط يك فيلم‌ساز!!!"

2.تاريخ اين سرزمين بسياري افراد را مي‌شناسد كه جان خود را بهاي بيان حرف‌هايي خارج از قرائت رسمي "از دين، سياست، اخلاق و..." قرار داده‌اند. در آن موارد عده‌اي ظاهربينانه هيزم آتش تكفير آن‌ها شده‌اند. اين بار به علل متفاوتي كه مهم‌ترين آن‌ها سنجيده بودن سخن سروش است تير تكفيريان فعلن به سنگ خورده اما بازي همان بازي است. "اين لغت تكفيريان چقدر آشناست... در عراق كساني كه اين لقب را دارند شيعه‌كشي راه انداخته‌اند و اين يعني كه ما همه‌مان علي‌حده كافريم آقاي مجيدي!"

آقاي مجيدي هيزم بد آتشي شده‌اند. آتش حرف هاي نابه‌جا و شتاب‌زده‌ي آقاي مجيدي نه دامن سروش را رها خواهد كرد "حداقل تا وقتي مقوله‌ي موج‌سواري ي اصول‌گرايانه امري رايج است" نه دامن آقاي مجيدي را. آدم‌ها گاهي حرف هايي مي زنند و كارهايي مي‌كنند كه روي پيشاني شان ثبت مي‌شود. به شناسنامه‌ي آن‌ها مي‌پيوندد. مثل اين حرف هاي مجيدي. مثل نقش سروش در انقلاب فرهنگي.

3.اگر آقاي سبحاني، آقاي مجيدي و اكثر دوستان كامنت‌گذار "چه آنان كه خروج سروش از دين را تبريك گفته‌اند چه آنها كه بر اين امر ابراز تاسف كرده‌اند" ارزيابي‌شان شتاب‌زده نبوداين جوابيه‌ي آقاي سروش اعتبار آنها را تا اين حد زير سوال نمي‌‌برد.

+ بخش دوم جوابيه‌ي سروش

+ مطلب آيت‌الله سبحاني درباره‌ي نظرات سروش بخش اول - بخش دوم

+ داريوش عزيز در ملكوت موشكافانه موضوع تكفير سروش را بررسي مي‌كند

برچسب‌ها: