چارشنبه سوزي؛ آيا سرخورده‌گي‌ تنها عامل است؟

تخريب‌گري‌ فضاهاي عمومي حالا يكي از اركان "كنارهم بوده‌گي‌ي" ايراني‌هاست. اتوبوس‌هاي مدرن آقاي شهردار "كه درشان از اون ور وا مي‌شود!" هم از خودكار و چاقوي شهروندان عزت‌مند در امان نمانده است و البته طرح آماده‌سازي‌ي فضاي اتوبوس‌هاي بي‌آرتي با چاقو و خودكار ادامه‌ي مسير حسنه‌اي است كه تا حدودي ريشه‌اي وجودشناختي دارد!

بيت

نقشي‌ از چاقوي ما روي اتوبوس و درخت: يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند

اما همه‌ي عادت‌هاي تخريب‌گرانه‌ي ايراني‌ها مثل سنت يادگاري‌نويسي "بي‌خاصيت" و از روي "دله‌بازي" نيستند. سنت تخريب‌گرانه‌ي"اتوبوس‌سوزي‌" پس از تماشاي مسابقات ورزشي " و منطقن تخليه‌ي هيجانات فرو خورده" بر هر تماشاگري كه متمايل دارد خودش را بنماياند! واجب عيني است. با توجه به همه ظلمي كه زمين و زمان و احمدي نژاد در حق ايراني‌ها روا داشته‌اند اين سنت، نسبت به تخريب‌گري‌ها‌ي خاموش ونهاني سمپاتي بيشتري هم ايجاد مي‌كند. هر چه باشد تماشاگران با اين عمل خود بعضي فرضيات در زمينه‌‌ي‌ روان‌شناسي‌ي جمعي‌ي ايران راتاييد مي‌كنند و اين شايان تقدير است. سنت "چارشنبه‌سوري به مثابه‌ي چارشنبه‌سوزي" هم مي‌تواند در رديف همين تخريب‌گري‌هاي شايان تقدير بگنجد.

اما آبا با تكيه‌ي صرف بر گذاره‌هايي هم‌چون سرخورده گي‌ي اجتماعي و فنر فشار داده شده و... مي‌شود از ونداليسم ايراني تحليل جامعي ارائه داد؟

ايراني‌ها از تخريب‌گري لذتي خودآزارانه مي‌برند. هيچ به تكيه‌ي كلام دست فروشان كنار خيابان دقت كرده‌ايد؟ "آتيش زدم به مالم". اين فقط يك تكيه كلامي بي محتوا نيست. "ايثار" اين مقدس هميشه‌ي تاريخ نوعي "آتيش زدم به مالم" است و ايراني‌ها بي‌جا و به جا عادت دارند كه فداكاري را ستايش كنند. از سوي ديگر مهماني‌هايي كه ايراني‌ها برگذار مي‌كنند نوعي "آتيش زدم به مالم" است. من خانواده‌اي را مي‌شناسم كه به خاطر برگذاري‌ي جشن عروسي‌ي فرزندانشان تن به ورشكسته‌گي‌ي مالي دادند! واضح است كه اين خانواده از چنين ايثاري بسيار مشعوف و كيف‌آلود شده‌اند. و اين لذت، خودآزانه است.

از سوي ديگر ايراني ها مثل همه‌ي انسان‌ها تمايل شديدي به جلوه‌گري دارند.وقتي كه دختر همسايه آن‌گوشه دارد جلوه‌گري مي‌كند و آن يكي كمي آن‌ورتر به همين كار مشغول است و دوست تو "هماني كه تا ديروز از سوسك مي‌ترسيد!" امروز به هر دليلي خودش را رمبو حس مي‌كند و دارد افغاني‌ها را مي‌كشد تو هم خواهي‌نخواهي خودت را نشان خواهي داد. از انجا كه بشر يك ميمون جهش‌يافته است دست ميمون را در تقليد از پشت بسته. در تحليل تخريب‌گري‌هاي جمعي بايد سهم بسياري براي تمايل به جلوه‌"يري و تمايل به پي‌روي قائل شد.

خوب، به سلامتي كپسول‌هاي فروخورده‌اي را كه چند سال بود در انباري خاك مي‌خوردند تركانديم! و حالا بسيار مشعوفيم.
اين چند خط تا حدودي آشفته را فقط براي اين نوشتم كه بگويم در بررسي‌ي ريشه‌هاي بروز تخريب‌گري‌ي حاد در روز چارشنبه‌ي آخر سال بسنده كردن به عامل سرخورده‌گي اجتماعي نابسنده و كليشه‌اي است.

برچسب‌ها: