در جست-و-جوي چشم‌انداز؛ ديالوگ با ماني‌ب. بخش اول

الف: من در اين نوشته در مقام دفاع از خود نيستم. واقعيت اين است كه وقتي اثري منتشر شد انسان نمي تواند چمدان به دوش همراه اثرش راه بيفتد و چارچشمي مواظب باشد تا كسي چپ‌چپ به تحفه‌ي او نگاه نكند. دوست من ماني كه هميشه عقلانيت انتقادي‌اش مورد تحسين من بوده و البته گاهي زاويه‌ي ديدش مورد انتقاد من، درباره‌ي مطلب "نمي توانم بگويم دوستم داشته باش" انتقاداتي مطرح كرده كه نسخه‌ي اوليه‌ي آن را در كامنت‌دوني‌ي همان پست مي‌توانيد بيابيد و نسخه‌ي دومش را در وبلاگ چهارديواري. همان‌طور كه گفتم من در اين نوشته قصد دفاع ندارم.

ب: نوشته‌ي ماني درباره‌ي فيلم فتنه در پي پاسخ دادن به اين سوال است: روش درست برخورد با پديده‌ي "فيلم فتنه" و به صورت كلي‌تر روش درست برخورد با تاكتيك "تحريك" مسلمانان به استفاده از خشونت چيست. ماني "اداره‌ي واكنش‌"‌ كساني كه هدف تحريك بوده‌اند را روش صحيح مي داند و البته معتقد است من هم از اين روش استفاده كرده‌ام اما انتقاد او به من اين است كه:

1: روش پيشنهادي‌ي من يعني " تأکید بر پایبندی به آزادی بیان" ،"برای شناخت واقعیت هیچ کمکی به ما نمی‌کند"

2:دايره‌ي "ما"يي كه من تعريف مي‌كنم شامل ماني و حتي خود من نمي‌شود. و من تحت تاثير القائات رسانه‌هاي جنگ‌طلب آن را طرح كرده‌ام.

1.1: ابتدا به بخش اول ايراد او مي‌پردازم. گفتم كه ماني معتقد است روش من براي كنترل واكنش‌هاي ممكن، بي‌توجه به واقعيات انتخاب شده.

اما از منظر ماني واقعيت چيست؟ واقعيت اين است كه "فتنه نه فیلم هنری است، نه «انتقاد از اسلام» و نه به بحث‌های رایج آزادی بیان ربط دارد. این فیلم ادامه‌ی سیاست‌های جنگ‌طلبانه طرفداران برخورد تمدن‌هاست و فهم آن در بستر «جنگ رسانه‌ای» داغی که در جریان است ممکن است. "،"این فیلم به هدف پروپاگاندا ساخته شده است و به آن - بی‌ارتباط به این‌که تصاویر یادشده حقیقت دارند یا نه - فقط در همین بستر می‌توان پرداخت."

من قبول مي‌كنم كه واقعيت همين است كه ماني گفته. صحبت در مورد روش مورد نظر من و روش مورد نظر ماني در برخورد با اين واقعيت است.

ماني در اولين جمله‌ي كامنتي كه بر نوشته‌ي من گذاشته بود به نكته ي مهمي اشاره كرده بود: "پرسپکتیوی که از آن نگاه می‌کنید، صحیح نیست" فعلن نمي خواهم وارد صحيح بودن يا نبودن شوم. مي‌خواهم به اين اشاره كنم كه من و ماني در نگاه به اين فتنه اختلاف چشم‌انداز داريم. نگاه من به درون است و نگاه ماني به بيرون.من علاج واقعه را اصلاحاتي در درون جوامع اسلامي مي‌بينم و ماني: "پیشنهاد «انتقادی» من این است: در حالی که زنگ آپارتمان او را به طور مستمر فشار می‌دهید، چندین لگد به در خانه او بزنید و هنگامی که در را باز کرد با او – خیلی متمدنانه - وارد گفتگو شوید." از نظر من تاكتيك ماني به نوعي در چارچوب "پاسخ مستقيم" مي‌گنجد و من در شرايط كنوني به اين تاكتيك اعتقاد ندارم، ما نه توان پاسخ‌گويي داريم و نه ظرفيت آن را. توان را نداريم چون "مس‌مديا" توان بيشتري از ما دارند و ظرفيت آن را نداريم زيرا كه جامعه‌اي تحريك‌پذير داريم، جامعه‌اي كه به راحتي مي‌تواند در دام بيفتد.

به نظر من روش درست "اداره‌ي واكنش"، بالا بردن آستانه‌ي تحريك‌پذيري‌ي جامعه است و با سرشاخ شدن با حريف نمي‌توان آستانه‌ي تحريك‌پذيري‌جامعه را بالا برد. ما نياز داريم به اصلاح رفتار خودمان و هم‌كيشانمان و من مطلبم را در اين راستا نوشتم. البته همان‌طور كه اشاره كردم مي‌پذيرم راه من راه كاملي نيست. من كاملن از بيرون روي برگرداندم، بديهي است كه پاسخ مستقيم و البته متمدنانه‌ي ما به حمله‌ي "جنگ‌افروزان"،"در عين كم اثري" خالي از فايده نيست، ولي قبول كنيم كه كم فايده است.

من از ماني عزيز مي‌خواهم برايم مشخص كند كه ايجاد سوال جامعه ي مسلمانان آلمان در مورد آن اپرا مورد توجه چند درصد از مردم آلمان و از چه قشري قرار گرفت؟ من مبارزه‌اي كه ماني به دنبال آن است را مبارزه‌ي خرگوش و لاك‌پشت مي‌بينم. تنها شانس ما اين است كه خرگوش بخوابد!

شايد گفته شود كه روش اصلاحي هم آرماني دوراز دسترس و خيال‌پردازانه است و شايد گفته شود دست‌هاي همان‌ جنگ‌طلبان كه در جامعه‌ي اسلامي از آستين خشونت طلبان بيرون مي‌ايد اجازه‌ي اصلاح نخواهد داد. در مورد ايراد دوم در بخش دوم نوشته‌ام حرف مي‌زنم اما در مورد ايراد اول: من معتقدم مهم‌ترين اصلاحي كه بايد در جامعه‌ي ايراني صورت بگيرد، اصلاح نوع نگاه به اصلاحات است. لطفن صفر وصدي نبنيم. همين اتفاق اخير نمونه‌ي خوبي است. ديديم كه با وجود مانور جنگ‌طلبان از هردو سو واكنش جامعه ي اسلامي كاملن به اين فيلم كاملن متمدنانه بود و اين يك پيش‌رفت است. "هر چند نبايد فراموش كرد كه اين ضربه به اندازه‌ي ضربه‌ي كاريكاتورها كاري نبود."ما به "اصلاحات مدام" محتاجيم. به "پروسه‌"ي اصلاحات.

2.1اما تعجب من آنجا برانگيخته مي‌شود كه ماني من را از همراه "جنگ‌طلبان بودن" تبرئه مي‌كند!: البته من ابوالفتحی را بیشتر از این می‌شناسم که او را به همراهی با جنگ‌طلبان متهم کنم.

من مي‌خواهم اينجا كمي تند بروم: ماني عزيز! شما قطلب‌نماتان را غلط انتخاب كرده‌ايد. هر حرفي كه از زبان امثال دبليو.بوش بيرون آمد براي شما نجس مي‌شود بدون اين‌كه به محتواش توجه كنيد. "اميدوارم تندروي‌ام را ببخشي و به حساب اتهام زدن نگذاري" اين‌كه اين به قول شما "جنگ‌طلبان" مثل من به لزوم اصلاح نگاه مسلمانان به جهان اعتقاد دارند دليلي بر نجس بودن اين اعتقاد نيست. اگر شما به اين علت من را از اتهام هواداري‌ي "جنگ‌طلبان تبرئه نكرده‌ايد لطفن بگوييد چرا اين كار را كرده‌ايد!

اين پست كمي طولاني شد و نيمي از حرف هنوز باقي مانده. بخش دوم پاسخم به ماني را فردا مي‌نويسم.

برچسب‌ها: