مشروطه کودکي صد و چند ساله است

ايرانيان شايد توانسته باشند به بعضي از اهداف فرعي انقلاب مشروطه نزديک شوند اما اگر که هدف اصلي آن قانون‌مداري در حکم‌راني باشد بايد گفت که بي‌خيال! نه در زمان انقلاب مشروطه و نه حتي صد و اندي سال بعد از آن ايرانيان نتوانسته‌اند نشان بدهند که سرزمين‌شان استعداد قابل قبولي براي پذيرش قانو‌‌ن‌مداري دارد.نمونه‌ي دم‌دست، ناتواني‌ مجلس هشتم در مواخذه‌ي متخلفي به نام محمود احمدي نژاد در جريان عدم معرفي‌ به موقع کانديداي وزارت امور اقتصاد و دارايي است.

انقلاب
ها معمولن گفتماني را جايگزين گفتمان حاکم مي‌کنند. اگر معيار توفيق يا عدم توفيق يک انقلاب ميزان توفيق در اين جايگزيني باشد، بايد گفت که انقلاب مشروطه يک انقلاب ناتمام است. انقلاب 57 خوب يا بد يک گفتمان را حاکم کرد، گفتمان حکومت ديني توانش را روي دايره ريخت و کم‌کم دارد به آخر خط نزديک مي‌شود اما انقلاب مشروطه هنوز در دوره‌ي کودکي به سر مي‌برد. انقلاب مشروطه شکست‌خورده نيست زيرا که هنوز گفتمان اين انقلاب معتبر است و کورسويي براي حاکم شدن اين گفتمان وجود دارد. حاکم شدن يک‌کلمه: قانون.


بذري که پدرانمان کاشتند هنوز ثمر نداده است اما دليلي نمي‌بينم که به سرزنش آنها بپردازم. اين درست است که مشروطه‌خواهان در شور‌ه‌زار بذر ‌گل ياس کاشتند اما بپذيريم که آنها گز‌ينه‌ي ديگر‌ي پيش‌رو نداشتند. آنان محکوم بودند که اهل سرزميني استبدادزده باشند. آنان جسورانه خاک اين سرزمين را امتحان کردند. اينکه خاک اين سرزمين استعدادي در پذيرش بذر قانون‌مداري نداشت ارزش کار آنها را کم نمي‌کند. اگر که آنها امتحان نمي‌کردند، از کجا بايد مي‌فهميديم که اين خاک سست است؟

برچسب‌ها: ,